«قوانین و عقاید شیطان پرستان»
89/11/10 5:38 ع
خبرگزاری فارس:شیطان
پرستان دارای یک سری اعتقادات هستند که در کتاب انجیل شیطانی آمده است و همچنین
دارای کلیسای شیطان نیز می باشند که در 30 آوریل 1966 توسط آنتون لاوی تاسیس شد و
در پس از مرگش اداره آن به همسرش بلانش بارتون رسید و در حال حاضر نیز توسط یکی از
اعضای قدیمی آن یعنی پیتر گیلمور اداره می شود .
شیطان پرستان دارای یک سری
اعتقادات هستند که در کتاب انجیل شیطانی آمده است و همچنین دارای کلیسای شیطان نیز
میباشند که در 30 آوریل 1966 توسط آنتون لاوی تاسیس شد و در پس از مرگش اداره آن
به همسرش بلانش بارتون رسید و در حال حاضر نیز توسط یکی از اعضای قدیمی آن یعنی
پیتر گیلمور اداره میشود . این کلیسا تنها مکانی است که بر اساس قوانینش با
استفاده از کمکهای مالی دولتها برقرار نیست و اعضای آن برای ورود به آن باید پول
بپردازند در ضمن کودکان نیز تا زمانی که توانایی درک فلسه آنها را پیدا نکرده اند
اجازه ورود به آنجا را ندارند .در ضمن ورود افراد غیرشیطان پرست به آنجا بدون
ایراد میباشند.
انجیل شیطانی شامل 4 بخش
است : "کتاب شیطان " ، "کتاب لوسیفر "، "کتاب بلیل Book of
Belial " و " کتاب لویتان Book of
Leviathan " که هر کدام شامل مطالب خاص خود میباشند فصل اول این کتاب
احکام 9 گانه شیطان پرستی است . خوب است نگاهی به این 9 حکم بیندازیم :
1. شیطان به جای ریاضت
نماینده افراط است.
2. شیطان به جای اینکه
نمایاننده توهم های معنوی باشد نماینده زندگی مادی است.
( همه مسائل و تجارب
غیرمادی و معنوی از دید آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده میشود.)
3. شیطان نشان دهنده عقل
پاک است به جای خودفریبی متظاهرانه.
4. شیطان نشانه عشق به
افرادی است که لیاقتش را دارند نه هدر دادن آن برای افراد نمک نشناس .
(درست برعکس مسیحیت و سایر
ادیان که عشق به انسانها را به انسانها آموزش میدهد)
5. شیطان به ما انتقام
جویی را به جای برگرداندن طرف دیگر صورت نشان میدهد.
(درست برخلاف کلام حضرت
عیسی(ع) ؛ در اسلام نیز در برابر ظلم سکوت نمیکند اما پاسخ یک سیلی را فقط یک سیلی
میداند و بس!)
6. شیطان به ما مسئولیت در
برابر مسئول را به جای مسئولیت در برابر موجودات ترسناک خیالی را می آموزد.( یعنی
اعتقاد به معاد و بهشت و جهنم را تنها عامل انسانیت افراد با ایمان میداند و
همچنین خود را فقط دربرابر کسی مسئول میداند که در برابرش مسئولیت دارد نه سایر
افرادی که ممکن است درگیر عملی شوند که او انجام میدهد.)
7. شیطان میگوید که انسان
حیوان دیگری است، گاه برتر و اکثر مواقع به دلیل " روح خدایی و پیشرفت ذهنی
اش که از او بدطینت ترین حیوان را ساخته است " پست تر است. (دقت کنید که روح
خدایی که به اعتقاد ادیان منشاء و دلیل بزرگی و خوبی انسانهاست در این نظریه دلیل
بدطینت ترین موجود بودن اوست.)
8. شیطان آنچه را که گناه
مینامند را عواملی برای ارضای نیازهای فیزیکی ، حسی و ذهنی میداند.
( یعنی گناهان را برای
ارضاء نیازهای انسانی لازم میداند)
9. شیطان بهترین دوست
کلیساست زیرا آن را سالها مشغول کرده.
بد نیست برخی قسمتهای این
کتاب را بخوانیم :
" به نام خدای بزرگ
ما ؛ شیطان ؛ به شما فرمان میدهم که از دنیای سیاه بیرون آیید . به نام چهار
شهریار سیاه جهنم ؛ پیش آیید . شیطان ؛ جام باده لذت را بردار . این جام پر از
اکسیر زندگی است ؛ و آنرا با نیروی جادوی سیاه انباشته کن . این نیرو در سراسر
عالم کائنات وجود دارد و حامی آن است . آمین "
ای دوست و همدم شب ؛ تو از
صدای سگ ها و ریختن خون شاد میشوی ؛ تو در میان سایه های قبور میگردی ؛ تو تشنه
خون هستی و بشر را تهدید میکنی گور گومورو ؛ ماه هزار چهره ؛ به قربانیان ما با
نظر مساعد بنگر . دروازه های جهنم را بگشا و بیرون بیا ... "
و در مقایسه با این جملات،
لاوی 9 گناه شیطانی را نیز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس
گرایی، انتظار بازپس گرفتن از دیگران،(آنچه به آنها داده اید)، خود را فریب دادن،
پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی نا کافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به
طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار
بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات !
لاوی سپس 11 قانون شیطانی
را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی
برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:
1- هرگز نظراتت را قبل از
آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
2- هرگز مشکلاتت را قبل از
آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
3- وقتی مهمان کسی هستی،
به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
4- اگرمهمانت مزاحم تو
است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
5- هرگز قبل از آنکه
علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
6- هرگز چیزی را که متعلق
به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن
را بگیری.
7- اگر از جادو به طور
موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس
از بدست آوردن خواسته هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست
خواهی داد.
8- هرگز از چیزی که نمیخواهی
در معرض آن باشی شکایت نکن.
9- کودکان را آزار نده.
10- حیوانات (غیر انسان)
را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان.
11- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار
نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه
داد، نابودش کن.
«مراحل ورود به شیطانپرستی»
89/11/10 5:38 ع
این مراحل از منابع خود
شیطان پرستان استخراج شده است:
" کسب قدرت تاریکی
برای شیطان پرستی / به دست آوردن نیرو های نهفته در تاریکی ، کسب قدرتی است درونی
و بی پایان انرژی عظیمی که این امکان را به شما میدهد روح خود را ارتقا بخشید و
کمبودهایش را با قدرت جایگزین کنید . نکته ی مهم در برگزاری این مراسم این است که
هرگز نباید به نتیجه بدگمان باشید . خالصانه به نیروی روح خود و روح تاریکی ایمان
داشته باشید. آنچه باقی میماند آرامش و دوری از افکاره بیهوده است که باید در خود
ایجاد کنید .
* مقدمات
محراب :
مقابل دیوار غربی قرار
گرفته پارچه سیاهی به روی آن کشیده میشود . بالای سر محراب ( روی دیوار) ستاره 5
پر وارونه نصب کن . روی محراب 2 شمع سیاه روی پایه ، خنجر مخصوص مراسم ، جمجمه
انسان ، یک زنگ ، یک آتشدان و یک جام بگذار / برای نور بیشتر میتوان از شمع های
سیاه در گوشههای اتاق استفاده کرد / میتوانید از جمجمه انسان ساخته شده از مواد
مصنوعی نیز استفاده کنید .
خون :
جام را با مایعی به رنگ
قرمز پر کن .ماهیت مایع اهمیتی ندارد زیرا که این مایع نماد خون قربانیست .
آتش :
آتشدان را درست در مرکز
محراب قرار ده .
پوشش :
تماماً سیاه همراه با
ستاره 5 پر وارونه آویخته بر گردن .
آداب مراسم :
به ترتیب ذیل زنگ را به
صدا درآور : شش بار در جهت جنوب ، شش بار در جهت شرق ، شش بار در جهت شمال .حال
خنجر را بدست گیر به سمت پنتاگرام وارونه نشانه برو و با لحنی دعایی نیایش کن :
بنام شیطان بزرگ و افتخار
او ، لوسیفر من نیروهای تاریکی و قدرت شیطان را به درون فرا می خوانم .
با خنجر پنتاگرام وارونهیی
در هوا رسم کن و آتش را بیافروز ، نیایش را ادامه بده : آتش سیاه برافروخته و
درهای تاریکی بر پاشنه خود چرخیده اند . روح سیاه و شیطانی کاین ظاهر شده ، کسی که
از دوردست می آید تا خواست خود را بر فراز هستی بنا کند .بر حذر باش از گمراهی
انسان که همواره همراه اوست از ابتدا تا نهایت . نظاره کن . این منم خدای دیروز ،
امروز و فرداها . نگهبان زمان و ابدیت .بی مانند .غرق در دانایی . بی همتا در
توانایی .عناصر را بخوان تا مرا خدمت کنند و نیروهای طبیعت را امر کن تا تجلی آمال
من شوند .بپاخیز من تو رامی خوانم . دوباره خنجر را به سمت پنتاگرام وارونه نشانه
برو و ادامه بده : کاین ، شیطان ، من قلهها را تصرف کردهام . قدرت تاریکی در
دستان من است . اکنون من در قالب تو خواستههای شیطانیام را تجلی می بخشم ؛ پندار
مرا با شکوه و عظمت باستانی تسخیر کن . مرا در لایه های نامریی و رمزآلودش تنها
گزار . جام را در مقابل پنتاگرام وارونه بالا ببر ( بمنظور پیشکش ) و انگشت اشاره
دست راست را درون ظرف ببر . انگشت را از ظرف خارج کرده ، دور لبه جام بگردان (در
جهت گردش عقربههای ساعت) و همزمان بخوان : من از این جام می نوشم .من از زندگی می
نوشم . قدرتهای نهفته در تاریکی مرا در بر گیرید .
جام را یک نفس تا انتها
بنوش و ادامه بده : همراه با برترین نیروهای شیطانی و عمیقترین قدرتهای تاریکی به
جهان ماده باز می گردم تا شبی دیگر را تسخیر کنم . آتش را خاموش کن ، زنگ را در
خلاف جهت ابتدایی به صدا در آور، شمعها را خاموش کن .
* اعمال و زمان شیطان
پرستی :
زمان شیطان پرستی در
زمانهای بسیار قدیم و قرون اولیه آدمی در چندین زمان انجام میگرفت : اولین زمان
هنگام کسوف و خسوف بود ؛ بر این تصور که شیطان و خدای تاریکی از انسانها عصبانی هستند
و منتظر هدیه خود و اگر برای آنها قربانی انجام نمیگرفت خدای تاریکی و شیطان تمام
انسانها را قتل عام میکردند لذا برای آرامش شیطان قربانی کردن انسان انجام میشد .
این مراسم به خصوص در قبایل آمریکای جنوبی بسیار فراوان دیده شده است به گونه ای
که اکتشافات به دست آمده وجود این قربانی کردنها را تصدیق میکند و اتاقهای مخصوص
قربانی کردن نیز به شیوهای خاص بنا شده بود و تزئینات خاص خود را داشت . البته
قربانی کردن انسان در زمانهای دیگر نیز انجام میشد که اکنون قربانی کردن انسان در
دوره کنونی در یک شب کاملا تاریک انجام میشود .اعمال مراسم شیطان پرستی نیز بسیار
زیاد است و به ذکر چند مورد بسنده می کنم.مهمترین اعمال آنها اعمالی است که همیشه
انجام میدهند و در آن به انجام امور جنسی میپردازند و همچنین از شیطان برای
پیشبرد اهداف حاضرین کمک میخواهند و اگر کسی مشکلی داشته باشد برای حل مشکل وی دعا
می شود. مراسم بعدی ؛ مراسم عضویت یک عضو جدید به این هیئت و مجموعه است که این
کار توسط کشیش کلیسای شیطان و یا همسر وی ( بستگی به مذکر یا مونث بودن عضو جدید
دارد ) انجام میشود .
* مراسم قربانی کردن :
در شیطان پرستی جدید
قربانی کردن مفهومی ندارد اما برای آنان که هنوز پیرو شیطان پرستی قدیمی و قرون
وسطایی هستند این کار در شبی تاریک انجام میشود . قربانی توسط آب مقدس غسل داده
میشود و بر روی محراب خوابانده میشود . البته اصولاً قربانیها قبل از انجام
مراسم بیهوش میشوند . و در کاملترین مراسم قربانی کردن برای شیطان ؛ قربانی پس از
کشته شدن و نوشیدن خون وی توسط آتش سوزانده میشود . در این مراسم خواندن اوراد
مخصوصی به زبانی کاملا بی معنی و گاها عبری انجام میگیرد .
مراسم معروف نماز سیاه یا
نماز جماعت سیاه :
شاید معروفترین مراسم آنان
باشد . این مراسم در کلیسای شیطان پرستی انجام میشود و دقیقا همان مراسم عشای
ربانی مسیحیت است با این تفاوت که تمام کارها برعکس انجام میشود و البته کارهایی
نیز در آن مراسم انجام میگیرد که از ذکر آنها خودداری میکنم .
مراسم پیوستن عضو جدید :
در مراسم پیوستن عضو جدید
به شیطان پرستان که البته همچنین عملی در جادوگری نیز وجود دارد بوسه مقدس است .
این بوسه توسط همسر یا خود کشیش به بدن شخص عضو شونده زده میشود.
«اشعارشهادت امام حسن(ع) 3»
89/11/10 5:19 ع
من قرار
سینه پیغمبرم
من امیر دل
ولی داورم
من علمدار
سپاه حیدرم
من گل یاس
سپید مادرم
انعکاس
جلوه طه منم
وارث خون
دل زهرا منم
پیرو راهم
امام کربلاست
از قعود من
قیام کربلاست
سینه می
سوزد ز آه سرد من
درد گوید
قصه پر درد من
صلح من
صلحی شهادت خیز شد
صبر صبر از
صبر من لبریز شد
آتش دل از
رخم پیدا نبود
غصه های من
یکی دو تا نبود
آتش زخم
زبان از یک طرف
طعنه های
دوستان از یک طرف
چهره ام را
زهر چون عناب کرد
داغ مادر
پیکرم را آب کرد
دوستی می
گفت با من این چنین
السلام یا
مذل المومنین
آنکه دائم
سنگ دین بر سینه زد
نیزه بر
پایم ز فرط کینه زد
روی منبر
دور دور خصم بود
ناسزا گفتن
به حیدر رسم بود
قامت صبر
از صبوریم خمید
پای منبر
جان من بر لب رسید
قصه ام
سوزان تر از این حرف ها ست
قصه اصلی ز
بعد مصطفی است
خانه ما
خالی از جانانه بود
در عزای
مصطفی غم خانه بود
اشکباران
بود چشم زینبین
غرق خون
چشم من و چشم حسین
مادر و
بابم ز لبخند رضا
پاک می
کردند اشک چشم ما
ناگهان دل
شوره بر جانم فتاد
گوییا عالم
ز حرکت ایستاد
ناگهان باب
عداوت باز شد
کینه توزی
با علی آغاز شد
وه چه این
بی حرمتی ها زود بود
مادرم در
هاله ای از دود بود
باغبان بود
و خزان باغ شد
میخ در کم
کم ز آتش داغ شد
درب از جا
کنده شد با یک لگد
مادرم در
پشت در فریاد زد
آه مهدی
مادرت را مرگ برد
محسنم بین
در و دیوار مرد
حبل بر حبل
المتین انداختند
مادرم را
بر زمین انداختند
با غلاف
تیغ به بازویش زدند
با لگد
محکم به پهلویش زدند
خواستم تا
یاور مادر شوم
با برادر
حامی مادر شوم
گر نبود
این صحنه عاشورا نبود
زیر دست و
پا کسی پیدا نبود
هر که بشنیده صدای مجتبی
تا ابد شد مبتلای مجتبی
در دو عالم پادشاهی میکند
هر که شد عبد و گدای مجتبی
چون سگ یثرب پی یک لقمهام
بر سر خوان عطای مجتبی
هر که یک لحظه بگرید بر حسین
عاشقش گردد خدای مجتبی
سالها بهر حسین باید گریست
تا کنی درک عزای مجتبی
باید از عباس او گیری مدد
تا که باشی خاک پای مجتبی
هرچه داری خرج کن در این عزا
تا کنی کسب رضای مجتبی
گر شوی بیمار درد مادرش
میرسد بر تو دوای مجتبی
گر شدیم عبدالحسین از کودکی
بوده از لطف و دعای مجتبی
همرنگ پائیزی ولی فصل بهاری
سبزینه پوش خطه زرین تباری
جود و کرم بیرون منزل صف گرفتند
در کیسه آیا نان و خرمایی نداری؟
جبریل پر وا کرده و با گردنی کج
شاید میان کاسهاش چیزی گذاری
وقت عبور از کوچههای سنگی شهر
آقا چرا بر دست خود آئینه داری؟
در گرمدشت طعنهها دل را نیاور
منکه نمیبینم در اینجا سایه
ساری
از خاطرات سرد و یخبندان دیروز
امروز مانده جسم داغ و تب مداری
بر زخمهایی که درون سینه توست
هر شب سحر با اشک مرهم میگذاری
یک کربلا روضه بروی شانه خود
توی گلوهم خیمهای از بغض داری
تشتی که پای منبر تو سینه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هواری
دستم دخیل آن ضریح خاکی تو
شاید خبر از گمشده مرقد بیاری
وقت زیارت شد چرا باران گرفته
خیس است چشم آسمان انگار، آری
من نذر کردم بعد از آنی که بمیرم
مخفی شود قبرم به رسم یادگاری
«اشعارشهادت امام حسن(ع) 2»
89/11/10 5:19 ع
آمد حسن
بخانة اسماء و شد بخواب
حالش تباه
گشت و درون شد پر انقلاب
عطشان زهول
آن شد و رفتش توان و تاب
از خواب
جست تشنه لب آن سبط مستطاب
بر کوزه
برد لب که بر آتش فشاند آب
از شدت عطش
چو شه آنکوزه سرکشید
بر خرمن
وجود سراسر شرر کشید
یعنی که
آتش از لب خود تا جگر کشید
آبی که
داشت سودة الماس سر کشید
چون جعد
جعده رفت هماندم به پیچ و تاب
شد قلب قلب
عالم امکان ز زهر چاک
فریاد
مردمان ز سمک رفت بر سماک
وز غم بفرق
خویش دو گیتی فشاند خاک
بر بستر
اوفتاد و کشید آه دردناک
بیدار کرد
زینب و کلئوم را ز خواب
کای
خواهران اجل زکف من عنان ستاند
در جام نوش
من زستم زهر غم فشاند
واحسرتا که
قاسم زارم یتیم ماند
زینب شنید
و شاه جگر تشنه را بخواند
آمد حسین و
یدد بیکباره شد زتاب
در ناله
دید سر بسر از غیب تا شهود
لبریز زهر
غم شده پیمانة وجود
پس جوی خون
زدیدة خونبار برگشود
گفت
ایبرادر این چه عطش و این چه آب بود
کز آتشش تو
سوخته جانی و ما کباب
از جور کفر
دید چو آنشاه بی قرین
خواهد برون
زخاتم دین گردد آن نگین
از زهر رنگ
لعل و عقیقش زمردین
برداشت تا
بنوشد از آن آب آتشین
سازد بنای
عالم ایجاد را خراب
آنشه چو
سوی سودة الماس برد دست
گفتا خرد
که نیست شود اینک آنچه هست
با حال
ناتوان حسن از جای خویش جست
آنکوزه را
گرفت و بزد بر زمین شکست
بشکافت خاک
از اثر آب چونشهاب
آن آب
آتشین چو بروی زمین رسید
تا ناف خاک
چون جگر شه بهم درید
زینب از
این قضیه دل اندربرش طپید
پس از پی
تسلی قلب شه شهید
گفت این
حدیث و نالة زار از جگر کشید
ای تشنة
کام جرعة من قسمت تونیست
باید ترا
بدشت بلا رفت و تشنه زیست
آب ترا
زچشمهی پولاد میدهند
الماس در
خورد گلوی نازک تونیست
خواهی بپای
آب روان تشنه دادسر
خواهند
کودکان تو گفت آب و خونگریست
ما هر دو
پارة جگر حیدریم لیک
ازما در
این میانه جگر پارهاش یکی است
ما اهلبیت
از پی قربانی حقیم
از کوچک و
بزرگ چه پنجه چه چل چه بیست
فرمان سیّد
الشهدئی ز حق تراست
خود میرسی
بقسمت خود این شتاب چیست
پس آن دو
نوردیدة خود را به پیش خواند
قربانیان
دشت بلا را ببر نشاند
طومار جان
جنّ و بشر پاره پاره گشت
قرآن به چشم اهل نظر، پاره پاره گشت
بی پرده
چون به شرّ گروهی بشرنما
صد
پرده از حریم بشر پاره پاره گشت
برزد شبی
شراره ظلمت به قلب نور
دل از
سپیده، وقت سحر پاره پاره گشت
آبی به جای
رفع عطش ریخت آتشی
بر دل، که
تا بروز شُمَر پاره پاره گشت
از قلب کلّ
هستی و از پیکر وجود
آتش
گرفت جان و جگر پاره پاره گشت
دردا که از
سپهر بنی هاشم، آن که بود
یک
مه دو جا به ماه صفر، پاره پاره گشت
یک جا به
زهر فتنه و یک جا به تیر کین
یک جسم
خسته از دو شرر پاره پاره گشت
قلبی که
بود در اثر زهر، چاک چاک
با تیر
کینه بار دگر پاره پاره گشت
در پیش چشم
آن همه اختر، چنان شهاب
بارید
تیر شب که قمر پاره پاره گشت
باران تیر
بر کفن و بر بدن نشست
جیب
صدف درید و گهر پاره پاره گشت
ای دل دگر
مجو هنر حُسن، بی حَسَن
شیرازه
کتاب هنر پاره پاره گشت
لاله ای
بود که با داغ جگر سوخته بود
آتشی در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم
که بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر
به تابوت به هم دوخته بود
راز دل را
همه با همسر خود می گویند
حسن
از همسر خودکامه خود سوخته بود
جگرش پاره
شد از نیشتر زخم زبان
در
لگن خون دلی ریخت که اندوخته بود
ارث از
مادر خود بُرد غم و رنج و محن
صبر
و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود
«اشعاررحلت پیامبر(ص)»
89/11/10 5:9 ع
لحظات آخر عمر نبی مکرم (شعر رحلت حضرت محمد)
روح هستی در میان بستر است
لحظه های اخر پیغمبر است
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
گاه گوید با حسن رازی مگو
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
ای به جمع انبیا بالا نشین
حلقه اهل نبوت را نگین
خاتم تایید ادیان خدا
فتح باب عشق ختم المرسلین
از همه معشوقه ها معشوق تر
در میان عاشقان عاشق ترین
دلنوازی دلنوازی دلنواز
نازنینی نازنینی نازنین
یا محمد صاحب خلق عظیم
یا محمد رحمت اللعالمین
بر لبان تو تبسم دلربا
از زبان تو تکلم دل نشین
در سکوتت صد سخن حرف عمیق
در نگاهت نطقهای آتشین
می زنی خنده به روی بردگان
می شدی با مستمندان هم نشین
سنگفرش مرقد سرسبز تو
آسمان آبی عرش برین
می گذارد سر به خاک راه تو
تا رود معراج جبریل امین
هر که با پای دل امد سوی تو
شک ندارم می شود اهل یقین
تا ببینی خویش در آینه
می شوی محو امیرالمومنین
من کجا و مدح تو باید گذاشت
در کنار نام خوبت نقطه چین
حرف من این مصرع پایانی است
با نگاهت کن مسلمانم همین
هنگامه رنج
و غم و ماتم شده امشب
گریان،
زغمی دیده عالم شده امشب
آهنگ
سرشکم، که رسد بر لب مژگان
با این دل
سودا زده همدم شده امشب
پایان شب
آخر ماه صفر است این
یا آنکه
زنو ماه محرّم شده امشب
مهتاب، رخ
خویش نهان کرد زماتم
چون رحلت
پیغمبر خاتم شده امشب
از داغ جگر
سوز نبی سیّد ابرار
نخل قد
زهرا و علی خم شده امشب
شد کار
فلک، خون جگر خوردن از این غم
گردون، ز
محن با رخ درهم شده امشب
سیمای
جهان، غرقه خون دل «یاسر»
در سوگ
رسول اللّه اعظم شده امشب
(محمود
تاری «یاسر»)
نصیبم شد غمت الحمدللَّه
دلم شد محرمت الحمدللَّه
من و درماندگی صد شکر یارب
من و بیش و کمت الحمدللَّه
تبارم کوثر و از طیف نورم
سرشکم زمزمت الحمدللَّه
دلم در صیقل دستت جلا یافت
فتادم در یَمَت الحمدللَّه
تو را تا وسعت رب میپرستم
اگر میگویمت الحمدللَّه
تویی که ریشه هر ذوالمعالی
امیرالمؤمنین مولی الموالی
به دشت سینهها اُلفت نشینم
که مدّاح امیرالمؤمنینم
گره بند قبای مرتضایم
پی یک رشته از حبل المتینم
اگر خواهی بسوزان یا که بردار
هر آنچه کشت کردی در زمینم
تملّک نیست حتی در حیاتم
تصرّف کن دلم را مستکینم
یمینی گم شده، اندر یسارم
یساری نیست گشته در یمینم
با تشکر از دوست خوبم محسن کزازی