سفارش تبلیغ
صبا ویژن

«کوک کن ساعت خویش»
90/2/11 9:5 ع

کوک کن ساعت خویش

اعتباری به خروس سحری ، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعت خویش

که مـؤذّن ، شب پیـش

دسته گل داده به آب

 . . و در آغوش سحر رفته به خواب

کوک کن ساعت خویش

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

که سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

دیر برمی خیزند

کوک کن ساعت خویش

که سحر گاه کسی

بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست

که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

کوک کن ساعت خویش

رفتگر

مُرده و این کوچه دگر

خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

کوک کن ساعت خویش

ماکیان ها همه مستِ خوابند

شهر هم . . .

خواب اینترنتی عصر اتم می بیند

کوک کن ساعت خویش

که در این شهر ، دگر مستی نیست

که تو وقتِ سحر ، آنگاه که از میکده برمی گردد

از صدای سخن و زمزمه ی زیر لبش برخیزی

کوک کن ساعت خویش

اعتباری به خروس سحری نیست دگر

و در این شهر سحرخیزی نیست



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]



    همسرم راز نهان خویش با حیدر بگو

    جال من از آنچه آمد بر سرت دیگر بگو

    رازهای خویش را دیگر مبر در خاک گور

    یا ز سر سینه یا از رمز میخ در بگو

    از چه دائم میروی از هوش و بازآیی به هوش

    از چه می پیچی به خود پیوسته در بستر بگو

    رخ اگر می پوشی از من دیگر از زینب بپوش

    ماجرای کوچه با آن نازنین دختر بگو

    محسنت بین درو دیوار با قاتل چه گفت

    لاله پژمرده ام از غنچه پرپر بگو

    ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود

    رازی از این غصه سربسته با حیدر بگو

    ای بهشت من که گکشتی عازم باغ بهشت

    آنچه را با من نمی گوئی به پیغمبر بگو

    -------------------

    یاد آن روزى که ما هم سایه بر سر داشتیم

     همچو طفلان دگر، در خانه مادر داشتیم

    جدّ ما ـ پیغمبر ـ از ما چهره پنهان کرد و باز

     یادگارى همچو زهرا از پیمبر داشتیم

    مادر مظلومه ما نیز رفت از دست ما

     مرگ او را کى به این تعجیل باور داشتیم؟!

    اندر آن روزى که آتش بر سراى ما زدند

     ما در آن جا، حال مرغ سوخته پر داشتیم!

    آمد و، رفت از جهان محسن در آن غوغا، دریغ!

     آرزوى دیدن روى برادر داشتیم

    مادر ما، خود ز حق مى خواست مرگ خویش را

     ورنه ما بهرش دعا با دیده تر داشتیم

    روزهاى آخر عمرش ز ما رومى گرفت!

     چون على، ما هم ازین غم دلْ پراخگر داشتیم!

    در شب دفنش به ما معلوم شد این طُرفه راز

    تا ز روى نیلگونش بوسه اى برداشتیم!

    از کفن دستش برآمد، جسم ما دربرگرفت

     جسم او را همچو جان ما نیز دربرداشتیم

    از فراق روى مادر، با پدر هر روز و شب

     دو برادر بزم ماتم با دو خواهر، داشتیم!

    با فغان گوید «مؤید» آنچه را «میثم» بگفت:

    (اى خوش آن روزى که ما در خانه، مادر داشتیم!)

    -----------------------------

    یارب این سیلی پر از سوز و درد

    با رخ همچون گل زهرا چه کرد

    چون غبار کوچه بنشست بر زمین

    حق تعالی دید و جبریل امین

    بر رخ زهرا نشان پنجه بود

    از دل مولا اثر باقی نبود

    آمد از کوچه برون زهرا ولی

    زیر لب با هر قدم می گفت علی

    با سر چادر به چشمش می کشید

    از کنار دیده اش خون می چکید

    تا قدم در خانه حیدر نهاد

    زینب او را دید و زد از غصه داد

    چادرت مادر چرا خاکی شده

    پنجه روی تو حکاکی شده

    پیش من چادر به سر افکنده ای

    گو مگر از زینبت رنجیده ای

    رفتی از خانه برون چون آمدی

    از چه با دست پر از خون آمدی

    گر ببیند باب من این روی تو

    می چکد خون از سر و از روی تو

    در همین جا جان دهد بر پای تو

    جان فشاند بر سر غمهای تو

    از کفت مادر چرا چاره شده

    گو به من گوشت چرا پاره شده

    -----------------------------

    اظهار درد دل به زبان آشنا نشد

    دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد

    آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده است

    یکدم سر من از سر زانو جدا نشد

    با آنکه دست دشمن دون بازویم شکست

    دیدی که دامن تو ز دستم جدا نشد

    شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند

    دستم شکست و بند ز دست تو وانشد

    بسیار دیده اند که پیران خمیده اند

    اما یکی چو من به جوانی دو تا نشد

    از ما کسی سراغ ندارد غریب تر

    در این میانه درد زپهلو جدا نشد




  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    «ولادت امام جواد ع»
    90/2/11 8:53 ع

    قال امام محمد تقی علیه السلام
    ?تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوی وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.?
    صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هوای نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستی، پس بنگر که چگونه ای

    ابوجعفر محمد بن علی نهمین امام از امامان دوازده گانه شیعیان و یازدهمین معصوم از چهارده معصوم است. مشهورترین لقبهای آن حضرت جواد (بخشنده) و تقی (پرهیزگار) است. پدرش امام رضا (ع) و مادرش سبیکه یا  ریحانه یا دره از مردم نوبی (شمال سودان) است. در سال 195 هـ.ق در مدینه به دنیا آمد و در سال 220 هـ.ق در بغداد وفات یافت. مرقد آن حضرت در کاظمین کنار مرقد امام موسی کاظم (ع) قرار دارد.

    دوران امامت

    امام جواد (ع) در سال 203 هـ.ق پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مامون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت. اما جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال 202 هـ.ق برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.

     امام در بغداد

    پس از شهادت امام رضا (ع) مامون به بغداد رفت او که از کمالات علمی و معنوی امام جواد (ع) آگاه بود ایشان را از مدینه به بغداد دعوت کرد. اما دولتمردان حکومت عباسی و اطرافیان مامون از این اقدام ناخشنود بودند، به ویژه آنکه مامون تصمیم داشت دختر خود، ام الفضل، را به همسری امام جواد (ع) در آورد. مامون برای آنکه آنها را از مقام علمی و فضل آن حضرت آگاه کند، در بغداد مجلس بحثی، میان او و دانشمندان بزرگ آن روزگار، ترتیب داد. دراین مجلس، امام به پرسشهای علما پاسخ گفت و میزان دانش و هوش وی بر آنان آشکار شد. پس از آن مامون دختر خود را به همسری امام درآورد.

    سفر حج

    امام جواد (ع) پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت، و پایان خلافت مامون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مامون به دستور معتصم عباسی، در سال 220 هـ.ق، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر بعضی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و به شهادت رسید.

    امام جواد (ع) را همه مسلمانان عالمی بزرگ می دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود. حدیثهای بسیاری از آن امام، در کتابهای حدیث، از جمله عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب، بحارالانوار و ........ نقل شده است.

     

            نیاز مؤمن به سه چیز
    ?أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلی تَوْفیق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.?:
     مؤمن نیاز دارد به توفیقی از جانب خدا، و به پندگویی از سوی خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.

    حرکت فرهنگی و سیاسی امام جواد (ع)

    نضج گیری نحله ها و فرقه های گوناگون در عصر امام جواد(ع) ، فرایند عوامل گوناگونی چون گسترش جهان اسلام و ورود اعتقادات و باورهای مذاهب و ادیان دیگر ، ترجمه آثار فلاسفه یونان و درگیریها جناح بندیها و بلوک بندی قدرت بود .
    امام جواد (ع) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبههُ سیاست و فکر و فرهنگ قرار داشت .موضعگیرها و شبهه افکنی های فرقه هایی چون زیدیه ، واقفیه ، غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشیع در برابر آنان موضعی شفاف اتخاذ کند .
    امام در موضعگیری در برابر فرقه زیدیه که امامت را پس از علی بن حسین زین العابدین (ع) از آن زید می پندارند .. در تفسیر آیه " وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة " آنها را در ردیف ناصبی ها خواندند. رجال کشی ،ص 319 - مسند الامام جواد (ع)، ص 150
    حضرت در برابر فرقه واقفیه که قائل به غیبت امام موسی کاظم(ع) بوده و بدین بهانه وجوهات بسیاری را مصادره کرده بودند . آنان را نیز مصداق آیه " وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة " به شمار آورده و در بیانی فرمودند : شیعیان نباید پشت سر آنها نماز بخوانند. رجال کشی ،ص391 - مسند عطاردی ، ص 150
    حضرت در برابر غلات زمان خویش به رهبری ابوالخطاب که حضرت علی(ع) را تا مرز الوهیت و ربوبیت بالا برده بودند، فرمودند : لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن او توقف کرده یا تردید کنند. رجال کشی ،ص 444
    موضعگیری تند حضرت درباره این فرقه تا بدانجا بود که حضرت در روایتی به اسحاق انباری می فرمایند: " ابوالمهری و ابن ابی الرزقاء به هر طریقی باید کشته شوند ".  مسندالامام جواد ، ص298
    حضرت در برابر فرقه مجسمه که برداشتهای غلط آنان ازآیاتی چون " یدالله فوق ایدیهم " و " ان الله علی العرش استوی " خداوند سبحان را جسم می پنداشتند
    ، فرمودند: " شیعیان نباید پشت سر کسی که خدا را جسم می پندارد نماز گذارده و به او زکات بپردازند. تهذیب،ج3،ص283
    فرقه کلامی معتزله که پس از به قدرت رسیدن عباسیون به میدان آمد و در سده نخست خلافت عباسی به اوج خود رسید یکی دیگر از جریانهای فکری و کلامی عصر امام جواد (ع) است .موضعگیری حضرت امام جواد (ع) چون پدر بزرگوارشان در این برهه و در مقابل این جریان کلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است تا آنجا که مناظرات حضرت جواد(ع) با یحیی بن اکثم که از بزرگترین فقهای این دوره به شمار می رفت ، را می توان رویارویی تفکر ناب تشیع با منادیان معتزله به تحلیل نهاد که همواره پیروزی باامام جواد (ع) بوده است . 



    امام جواد (ع) در راستای بسط و گسترش فرهنگ ناب تشیع کارگزاران و وکلایی در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسیان تعیین و یا اعزام نمود . به گونه ای که امام در مناطقی چون اهواز ، همدان ، ری ، سیستان ، بغداد ، واسط ، سبط ، بصره و نیز مناطق شیعه نشینی چون کوفه و قم دارای وکلایی کارآمد بود .
    امام جواد (ع) در راستای نفوذ نیروهای شیعی در ساختار حکومتی بنی عباس برای یاری شیعیان در مناطق گوناگون به افرادی چون" احمد بن حمزه قمی "اجازه پذیرفتن مناصب دولتی داد، تا جایی که افرادی چون " نوح بن دراج " که چندی قاضی بغداد و سپس قاضی کوفه بود، از یاران حضرت(ع) به شمار می رفتند کسانی از بزرگان و ثقات شیعه چون محمد بن اسماعیل بن بزیع ( نیشابوری ) که از وزرای خلفای عباسی به شمار می رفت به گونه ای با حضرت در ارتباط بودند که وی از حضرت جواد (ع) پیراهنی درخواست کرد که به هنگام مرگ به جای کفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و برای وی پیراهن خویش را فرستاد .
    حرکت امام جواد (ع) در چینش نیروهای فکری و سیاسی، خود حرکتی کاملاً محرمانه بود، تا جایی که وقتی به ابراهیم بن محمد نامه می نویسد به او امر می کند که تا وقتی " یحیی بن ابی عمران" ( از اصحاب حضرت ) زنده است نامه را نگشاید . پس از چند سال که یحیی از دنیا می رود ابراهیم بن محمد نامه را می گشاید که حضرت در آن به او خطاب کرده : مسئولیتها و کارهایی که به عهده ( یحیی بن ابی عمران ) بوده از این پس بر عهده توست . بحارالانوار، ج 50،ص 37
    این نشانگر آن است که حضرت در جو اختناق حکومت بنی عباس مواظبت و عنایت داشت، تا کسی از جانشینی نمایندگان وی اطلاعی حاصل ننماید.
    دوران دشوار امام جواد (ع) در نقش و تبلیغ شیعی را باید در هم عصر بودن وی با دو خلیفه عباسی نگریست خصوصا مامون عباسی که به گفته ابن ندیم "اعلم تر از همه خلفا نسبت به فقه وکلام بوده است. " 
    دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (ع) همزمان با دو خلیفه بنی عباسی مامون و معتصم بود ، 15 سال در دوره مامون -ازسال 203 ق سال شهادت حضرت رضا (ع) تا مرگ مامون در 218 - و دو سال در دوره معتصم - (سال مرگ ما مون 218 تا 220) شرایط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرایط پدر بزرگوارش بود که در مقابل زیرکترین و عالم ترین خلیفه عباسی قرار داشت .
    مامون که در سال 204 هجری وارد بغداد شد امام جواد (ع) را که بنا بر برخی از روایات سن مبارکشان در این دوران10 سال بیش نبود از مدینه به بغداد فرا خواند و سیاست پیشین خویش را در محدود ساختن امام رضا (ع) در خصوص امام جواد (ع) نیز استمرار داد .
    ترس از علویان و محبت اهل بیت در دل مسلمانان از یک سو و متهم بودن وی در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در جهان اسلام از سوی دیگر، وی را بر آن داشت تا با به تزویج در آوردن دختر خویش ام الفضل، ضمن تبرئه خویش و استمرار حرکت عوامفریبانه در دوست داشتن اهل بیت، پایه های حکومت خویش را مستحکم سازد .
    این حرکت مامون چون سپردن ولایتعهدی به امام رضا (ع) 9 مورد اعتراض بزرگان بنی عباس قرار گرفت اما مشاهده علم و درایت حضرت جواد(ع) در همان سن آنانرا به قبول این ازدواج ترغیب ساخت. امام جواد (ع) شرایط خود را همان شرایط پدر خویش دید، از اینرو با پذیرش ازدواج با ام الفضل نقشه پلید مامون در به قتل رساندن وی و شیعیان را از صفحه ذهن مامون زدود.
    حضرت(ع) که به خوبی از سیاستها و نقشه های مامون در بهره برداری از جایگاه دینی و اجتماعی خود باخبر بود، پس از ازدواج اقامت در بغداد را رد و به مدینه بازگشت و تا سال شهادت خویش در آنجا مقیم شد .
    نامه های ام الفضل به پدر خویش مبنی بر عدم توجه امام جواد (ع) به وی، بیانگر اجباری بودن ازدواج وی با ام الفضل و نداشتن فرزندی از ام الفضل از امام جواد (ع) پرده از هوشمندی امام (ع) برمی دارد؛ چون که مامون بر آن بود تا با به دنیا آمدن فرزندی از ام الفضل وی را به عنوان یکی از فرزندان رسول خدا (ص) در بین شیعیان، محور حرکتهای آینده خود و بنی عباس قرار دهد. مامون در سال 218 ه .ق در مسیر حرکت به سوی جنگ تا روم درگذشت . علی رغم تمایل سپاه و سران بنی عباس به خلافت عباس فرزند مامون ، عباس بنا بر وصیت پدر با عمویش ابو اسحاق معتصم بیعت کرد .
    معتصم هشتمین خلیفه عباسی پس از ورود به بغداد، امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد فرا خواند .
    حضرت در سال 218 پس از معرفی امام هادی(ع) به جانشینی خود به همراه ام الفضل به بغداد رفت .
    در این سفر حضرت با شخصیتی متفاوت از مامون روبرو شد ، شخصیتی با روحیه نظامی گری و فاقد بینش علمی . معتصم که مایه های حیله گری و عوامفریبی های مامون را در خود نداشت ، موضعگیری متضاد با اهل بیت خود را در بین مردم آشکار ساخت .
    امام علیه السلام در دو سال آخر عمر خویش تحت نظارت شدیدتر دستگاه امنیتی و نظامی معتصم قرار گرفت. 
    از اینرو شرایط امام جواد به گونه ای شد که حضرت توسط معجزات و کرامات و شرکت در جلسات علمی ، امامت خود را به دیگران به اثبات می رساند .
    امام جواد (ع) در طول زندگی پربار اما کوتاه خویش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتی در سخت ترین شرایط حفظ کند و با بذل و بخشش به فقرا و مساکین کرامت اهل بیت را به اثبات رساند. وی این سیره خویش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند . امام رضا (ع) در یکی از نامه های خود به حضرت جواد (ع) می نویسد :
    " به من خبر رسیده است که ملازمان تو ، هنگامی که سوار می شوی از روی بخل تو را از در کوچک بیرون می برند تا از تو خیری به کسی نرسد تو را به حق خودم بر تو، سوگند می دهم که از درب بزرگ بیرون آیی و به همراه خود زر و سیم داشته باش تا به نیازمندان و محتاجان عطا کنی. "
    و این آغاز یک حرکت مردمی ، معنوی و انسانی بود که به استحکام پایگاه مردمی حضرت منجر شد و دستگاه بنی عباس را از نام " جواد " به معنای بخشنده به هراس وا داشت .

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    السلام علیک یا زوجه ولی الله یا ام العباس بن علی ابی طالب یا ام البنین

    13 ماه جمادی الثانی سالروز وفات مادریست که در دامنش وفا و ایثار و ادب را پروریده است .

    زبان و قلم از وصف این مادر  ناتوانند . مادری که ...

    مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!

    مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
    مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه‏هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه‏السلام همراهی کرد!
    مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه‏ها روایت می‏کرد!
    مادری که حتی کوچه‏های «مدینه»، مرثیه‏سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
    مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی‏ترین سرشت همسری‏اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری‏اش
    مادری که برای همیشه، با ناله‏های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده‏هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می‏کند!
    مادری که بعد از شهادت «عباس علیه‏السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی‏اش را از دست داد!
    مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه‏تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می‏توان شنید!

    درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی‏نظیرش باد!
    روح آسمانی‏اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!

    سه تا رباعی که سروده خودمه

    تقدیم به آقا قمر بنی هاشم  علیه السلام

    از همتون التماس دعا دارم  

     

    رباعی

    ای بانی اشک و روضه های سقا

    ای فاطمه ی دوّم بیت مولا

    از دامن تو روح ادب را آموخت

    آن تشنه ی بی دست کنار دریا

    رباعی  

    ای مادر چهار کشته ی عاشورا

    ای مرثیه خوانِ ماتم  تاسوعا

    هر جا که تو را زینب کبری می دید

    می گفت که ای وای ، نیامد سقا

    زبان حال بی بی ام البنین  

    ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو

    با من ز سَر و دستِ علمدار مگو

    عباس ، فدای قَد و بالای حسین

    با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو

     

    عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما...

     آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (علیه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (علیه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی.غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (صلوات الله علیه) تسلیت می گوییم

    سروده ای  از استاد سازگار

    ای بــه بنیــن تــو درود همـه
    فاطمـه یا
    "فاطمـه یا فاطمـه
    بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
    مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
    !ای همه از خود سفرت تاحسین
    !اذن دخـول حــرمت یاحسین
    سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب
    غــرق شــده در کــرم آفتاب
    فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
    مادر یک ماه و سه اختر شدی
    طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
    دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام

    قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
    ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
    جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
    جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
    !جز تو که در کرب و بلای حسین
    چـار پسـر کــرده فـدای
    !حسین
    چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
    شــد حــرم چــار امــامت مــزار
    پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
    فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
    چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
    رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
    لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
    در پـی تابـوت تــو همچـون پسر


    بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
    اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
    دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
    سیــدسجّاد بــرایت گــریست
    نیست عجب اینکه به ترفیع تو
    فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
    بـه غیـرت و وفا و احساس تو
    بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
    ناله جانسوز تو در گوش ماست
    چوب? تابوت تو بر دوش ماست
    بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
    مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز
    بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
    بر گل روی تـو جسـارت نشد


    ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
    لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
    کـاش شـود جـاری اشـک همه
    "از حـرمت تــا حـرم فاطمه
    «میثــم» آلـــوده دل ســوخته
    چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
    ذکر دل اوست به هر صبح شام
    تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
    بــاغ گــل یــاس سلام علیک
    مــادر عبـــاس ســلام علیک

    غلامرضا سازگار

    ***************************** 

    ای فـلک یـک مه و سپهر سه اختر
    شیرخدا را خجسته همدم و همسر
    فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
    یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر
    یوسف زهرا توجهش به تو بانو
    زینب‌کبری تو را صدا زده مادر
    امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
    !امّ‌ادب، آفتاب خانـه حیـدر
    خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
    ای بـه ادب از همه زنان جهان سر
    برده به میراث از تو عشق و ادب را
    حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر

    "کرده نثار قدوم یوسف زهرا
    چــار گل سـرخ و چار لال? پرپر
    "ای پسر تو حسین دوم زهرا
    ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر
    از همگان برترنـد خیـل شهیدان
    رتب? عباس توست زان همه برتر
    نیست
    "عجب گر که با زیارت زهرا
    گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر
    رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
    بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر
    غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
    با همه قدر و جلال در صف محشر
    زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
    ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر

    روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
    حـاجت دائـم گرفته‌ایم از آن در
    روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
    محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
    کاش که بودند چار دسته گل تو
    تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
    #حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
    آه نه عون تو بـا تو بود نه
    #جعفر
    آب شدی در فراق یوسف زهرا
    گـرچه تــو را بــود داغ‌هـای مکرر
    دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
    بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر
    در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
    گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر

    دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
    نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر
    بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
    ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر
    گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
    گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر

    غلامرضا سازگار

    ***************************** 

     نوحه سینه زنی

    خزان غم به باغ یاس آمد
    وفـات مـادر عبـاس آمد
    علمدار امامت سرت بادا سلامت
    نفس‌هـا آه آتشبـار گشته
    که داغ فاطمه تکرار گشته
    علمدار امامت سرت بادا سلامت
    ز گلزار جنان یا ایهاالناس
    به استقبال مادر آید عبّاس
    علمدار امامت سرت بادا سلامت
    بنی هاشم به نوحه دم بگیرید
    بـرای فاطمـه مـاتم بـگیرید
    علمدار امامت سرت بادا سلامت

    اگر چه داغ عبّاسش بـه دل بود
    ز اشک حضرت زهرا خجل بود
    علمدار امامت سرت بادا سلامت
    عزای همسر مولی المـوالی است
    امیرالمؤمنین جای تو خالی است
    علمدار امامت سرت بادا سلامت
    درود ما به داغ روی داغش
    سلام ما به قبر بی‌چـراغش
    علمدار امامت سرت بادا سلامت

    غلامرضا سازگار

    «آموزش مهربانی»

    نگیر از شب من آفتاب فردا را   ***   نبند روی من آن چشمه‏های زیبا را
    تو گاهواره ماه و ستاره‏ها هستی   ***   خدا به نام تو کرده است آسمان‏ها را
    تو در ادامه هاجر به خاک آمده‏ای   ***   که باز سجده کنی امتحان عظمی را
    خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل    ***    که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
    چه کرده‏ای که به آغوش مهربانی تو   ***   سپرده‏اند جگر گوشه‏های زهرا علیهاالسلام را
    بگو چه بر سر بانوی آب آمده است   ***   که باز می‏شنوم رود رود دریا را
    تبر چگونه شکسته‏ست شاخه و برگ تو را   ***    چطور خم شده‏ای بر زمین، سپیدارا!
    بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه‏ها   ***   حدیث تشنه‏ترین دست‏های صحرا را
    از آسمان به زمین آمده است گیسویت   ***   که سربلند کند دختران حوّا را
    پانته آصفایی

    منم که سایه نشین و جود مولایم

     کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

    منم که خانـــه به دوش غــم علی

    منم که همقدم محنت ولی هستم 

    منم که شاهد  زخم شکسته ابرویم

    انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

    منم که در همه جا در تب حسن بودم

    منم که شاهد خون لب حسن بودم

    منم که جلوه حق را به عین می دیدم   

    خدای را به جمال حسین می دیددم

    منم که بوده دلم صبح و شام با زینب 

    منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

    منم که سوگ گلستان و باغبان دارم

    به سینه زخم غم کربلائیان دارم

     منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد

     چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

    منم که مادر عشق و امید و احساسم

           فدای یک سر موی حسین عباسم

     

    مخوان جانا دگر ام البنینم‏..

    که من با محنت دنیا قرینم‏

    مرا ام البنین گفتند، چون من‏..

    پسرها داشتم ز آن شاه دینم‏

    جوانان هر یکی چون ماه تابان‏..

    بدندی از یسار و از یمینم‏

    ولی امروز بی بال و پرستم‏..

    نه فرزندان، نه سلطان مبینم‏

    مرا ام البنین هر کس که خواند..

    کنم یاد از بنین نازنینم‏

    به خاطر آورم آن مه جبینان‏..

    زنم سیلی به رخسار و جبینم

    به نام عبد الله و عثمان و جعفر..

    دگر عباس آن دُرّ ثمینم‏

    زندگی نامه حضرت ام البنین ع

    فاطمه کلابیه معروف به‌ام البنین، همسر امام اول شیعیان علی پسر ابوطالب و دختر حزام بن خال است.

    او را بخاطر داشتن چهار پسر به نام‌های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، ام البنین خواندند. هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند.

    این نوشتار پیرامون اسلام، خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

    ام البنین، (محدث، متوفی 13 جمادی الثانی سال 64 قمری) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.روایت است که امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل که انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگی آنها آگاه بود فرمود : می خواهم زنی برایم خواستگاری نمایی که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعی برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفی نمود و گفت: در بین عرب خاندانی شجاعتر از خانواده وی سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند. ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردی بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو . ام البنین برای عزاداری هر روز همراه نوه ‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گریست و این اشعار را زمزمه می ‏کرد: یا من رأی العباس کر علی جماهیر النقد و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد أنبئت أن ابنی أصیب‏ برأسه مقطوع ید ویلی علی شبلی امال‏ برأسه ضرب العمد لو کان سیف فی ید (یدی) لما دنا منه احد ای آن که عباس را دیدی، که بر گروه بیچارگان حمله می ‏کرد، و دنبال او از فرزندان حیدر (علی علیه السلام) جنگاورانی بودند، که هر یک یال و کوپالی داشتند، خبردار شدم که بر سر پسرم آسیب وارد شد، در آن حال که دستش قطع بود، وای بر من که ضربه عمود سرش را خم کرد، (عباسم) اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز کسی به تو نزدیک نمی شد. مروان بن حکم با تمام دشمنی اش نسبت به خاندان بنی هاشم با دیگر مردم، با این نوحه سرایی ام البنین دور او جمع می ‏شدند و می ‏گریستند.

     با تشکر از وبلاگ :http://www.alqadir-sari.blogfa.com   



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    برای مشاهده شعر تولد امام حسین (علیه السلام) 

    روی بیت اول هر شعر کلیک کنید :

    اشگها بین که از این خنده بدامان دارد
    ای سلیل اشرف اولاد آدم السلام
    بهین جشن و سرور شیعیان است
    دیگر زنخل رسالت پدید شد ثمری
    سرور معنوی بر پاست هر جا
    سلام ای صفای دل عاشقان
    شب میلاد حسین آن شه گلگون کفن است
    شکر لله که جهان بار دگر احیا شد
    شمع میخنند و شوق رخ جانان دارد
    گردد جهان و هر چه در او بر مدار عشق
    ماه من تابید و شد تابان رخ خورشید از او
    مژده ای دل کز ره امشب جان جانان آمده
    میلاد مسعود حسین شاهنشه خوبان رسید
    نازم به شهر یثرب و آب و هوایش



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


       1   2      >
    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...