سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نخـسـتـیـن نـقـش عـالـم یاعلی بود
تـمـام اسـم اعـظـم یاعلی بود

مـلایـک را پـس از ذکـر خـداوند
زهـر ذکـری مـقـدم یاعلی بود

چـو جـان در پــیکــر آدم دمـیـدند
هـمـان دم ذکـر آدم یاعلی بود

از آن شـد بـر خـلـیـل آتش گلستان
کـه ذکـر او دمـا دم یاعلی بود

اگر آن بت شکن برکف تبر داشت
هـمـان نـقش تـبـرهم یاعلی بود

عصا در دست موسی یا علی گفت
دم عـیسی ابن مـریم یاعلی بود

از آن شد بطـن ماهی جای یـونـس
که ذکرش در دل یـم یاعلی بود

به چاه و تخت شاهی ذکـر یوسـف
چه در شادی چـه در غـم یاعلی بود

اگــر مــوسـی کـلـیــم الله گــردیــد
کـلام او مـــســلــم یاعلی بود

دعـای حـاجـیـان در گـرد کـعــبــه
صـدای آب زمـــزم یاعلی بود

بــه بـام آســمـان از صــبـح آغــاز
فلک را نقـش پـرچم یاعلی بود

چـو هــنـگــام ولادت گـریه کـردم
بـِه صورت نقش اشکم یاعلی بود

کجا می سوخت شیطان گر ندایش
در اعــمـاق جـهــنـم یاعلی بود

نمی شـد خلق ، دوزخ گـر ز آغاز
نــدای خـلـق عـــالـــم یاعلی بود

ز بـسـم الله تـفـسـیـرش عـیان است
کــه قـرآن مـجــســـم یاعلی بود

از اول تا به آخـر هر چه خـوانـدیم
تـمام شعر "میثم" یاعلی بود
***استاد حاج غلامرضا سازگار***
----
امشب در میخانه حق است که کوبیدن
لعل لب ساقی را حیف است نبوسیدن

گر مستم و هوشیارم، گر خوابم و بیدارم
کارم همه شب این است بر گرد تو گردیدن

ای شیر نجف حیدر وی شاه شعف حیدر
خوب است ز دست تو یک بادیه نوشیدن

ای پیر معارج تو وی باب حوائج تو
خوب است چنان باده در خم تو جوشیدن

ای کوه معانی تو ای بانگ ترانی تو
ای پیر و جوانی تو ای عمق پرستیدن
. . .
تو کیستی ای مولا سقا و اباالسقا
استاد ابوفاضل در آب ننوشیدن

چون بر لب آب افتاد زینب چو رباب افتاد
شد رخت اسارت را آماده ی پوشیدن
***محمد سهرابی***
----------
مهـدی کــه عـالمند رهیـن کـرامـتـش
سر زد طلوع صبح نخست امامتش

همچون لباس کعبه که بر کعبه زینت است
زیبا بود لباس امامــت به قامتش

امروز شد امام ولی بوده است و هست
تا صبح روز حشر به عالم زعامتش

برخیز و از سرور جهان را به هم بزن
از« انمــا ولیکــم الله » دم بـزن

آتش به باغ دل همـه « بـردا سـلام » شــد
صبح ستمگران همه از یاٌس شام شد

وجد و سرور و شادی و عیش و خوشی حلال
اندوه و درد و رنج و مصیبت حرام شد

پیغــام بر تمــام ستمــدیــدگــان بـریــد
مهــدی امام بود و دوباره امام شد

خورشید عدل و داد جهان گستر آمده
گویی دوبـاره بعثــت پیغمبـر آمده

در چشم خلق نور هدایت مبارک است
بر خاک خشک بحر عنایت مبارک است

آیات نصــر بر ورق لاله هــا ببیــن
در باغ عصر این همه آیت مبارک است

آید ندا ز سامره بر عالـــم وجود
با این بیان که عید ولایت مبارک است

همت کنید در فرج آل فاطمــه
بیعت کنید با پسر عسگری همه

خیزید تا به گمشدگان رهبری کنیم
بر خلق آسمان و زمین سروری کنیم

اول صلا به خیل ستمدیدگــان زده
آنگه ز اهـل بیــت پیـام آوری کنیم

آریم رو به سامره آنگه ز جان و دل
تجـدیــد عهد با پسر عسگری کنیم

فرمان عدل و داد به خلق جهان دهیم
تا دست خود به دست امام زمان دهیم

پاینـده تا قیــام قیامـــت قیــام مــا
گردون زده است سکه عزت به نام ما

چون نور افتاب که تابد بر آنچه هست
پیداست مجد و سروری و احتـرام ما

مــا را خــدا ائمـه گیتــی قـراد داد
گردید تا که یــوسف زهرا امـام ما

(میثم) ، وجود غرق به دریای نور اوست
هر چند غایب است جهان در حضور اوست
***استاد سازگار***
------
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک

می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش

عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه

عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده

عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست

عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین

عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است

عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست

عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین

عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود

عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه

عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن

عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین
نعر? او «یا لثارات الحسین
»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی

آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش

آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او

فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک

مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا

شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل

عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرق? باب و بهاست

ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان

ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما

عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
***استاد سازگار***
-----------
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود

مهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود

تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود

پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشم های حضرت یعقوب تر نبود

بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود ولیکن، ثمر نبود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

این جشن ها برای تو تشکیل می شود
این اشک ها برای تو تنزیل می شود

رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمانمان به آینه تبدیل می شود

بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود

ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با خطبه های توست که تکمیل می شود

تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعه ها برای تو تعطیل می شود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

ای آخرین توسل خورشید بام ها
ای نام تو ادامه ی نام امام ها

می خواستم بخوانمت اما نمی شود
لکنت گرفته اند زبان کلام ها

ما آن سلام اول ادعیه ی توییم
چشم انتظار صبحِ جواب سلام ها

آقا چگونه دست توسل نیاوریم
وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها!

از جا نماز رو به خدا و بهشتی ات
عطری بیاورید برای مشام ها

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

آقا بیا که میوه ی ما کال می شود
جبریل مان بدون پر و بال می شود

در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافیه های چشم تو دنبال می شود

یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند
وقتی کنار پنجره جنجال می شود

روز ظهور نوبت پرواز می رسد
روز ظهور بال همه بال می شود

بیش از تمام بال و پر یا کریم ها
دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟
***علی اکبر لطیفیان***
---------
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش
می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش
بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر
حنجـر او نینـوای زینبین
نعر? او «یا لثارات الحسین»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن
خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی
آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او
فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک
مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل
عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرق? باب و بهاست
ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
***استاد حاج غلامرضا سازگار***
----



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...