«پیامک های ماه محرم»
89/9/14 7:34 ع
«چل حدیث عزاداری»
89/9/14 7:13 ع
«اشعار ماه محرم واباعبدالله (ع)»
89/9/12 12:25 ع
گربهچشمدلببینیکربلا***صحـنهایبیندرودیـواربود
برسرتیریکهبراصغرزدند***مطمئنمتکهایمسماربود
امام
زمان و محرم
امام زمان و محرم
ای داغدار ماتم جانسوز یاران**ای
سوگوار نیزه های سربداران
ای آنکه ازاندوه سرسامان
نداری**برروی زانوی غمت سرمیگذاری
گاهی زداغ جدخودخون میفشانی**گاهی
به دنبال اسیرانش روانی
امشب ندانم از چه راهی در
عبوری**در کربلا یا کوفه یا کنج تنوری
شاید کنار پیکر از سر جدائی**یا
زائر راس به روی نیزه هایی
مست زیارت در بر راس حسینی**یا بی
قرار کودکان و زینبینی
هر جا که باشی مادرت آنجا
نشسته**گوید غریب مادر،آن پهلو شکسته
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دل ز چه میبری بیا این دل ما که
مال توست
آنچه بود به سینه ها حلقه اتصال
توست
دلبری تو از چه و اسارت دل به چه
کار
قلب تمام ماسوا اسیر خط و خال توست
پرده گشا ز چهره ات که بی تو نور
تیره شد
روشنی دیده عشق به رویت جمال توست
آنچه به بام خانه ات گرفته آشیانه
ای
قلب میان سینه یا مرغ شکسته بال
توست
حسن جمیع دلبران سایه ای از سایه
تو
یوسف وادی جمال همیشه در خیال توست
طره مشکین تو شد سایه هجران و فراغ
گرفتگی هر چه دل برای رنگ شال توست
چو حلقه ماتم عشق نشسته بهر انتظار
میان تشت زر سری منتظر وصال توست
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شادی هردو جهان بی تو مراجز غم
نیست**جنت بی توعذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا بسرم بگذاری**عمر
جاوید به شیرینی آن یکدم نیست
حرم قرب خدارا که دل عاشق
توست**طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست
بگذار آدمیان طعنه زنندم
گویند**هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش**از
یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست
تا خدایی خدا هست لوای تو به
پاست**زانکه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست
هم خدا داند و هم عالم و آدم
دانند**که به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست
دوزخ ارزانی آنانکه ندارند
غمت**با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست
ملک هستی همه ماتمکدهی
توست حسین**جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
گوهر اشک عزای تو به هر کس
ندهند**اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه
دم**که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد
محو**پایه ظلم که در دار جهان محکم نیست
سائل تو است کسی کز تو تو را
خواهد و بس**آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست
سینه کردی هدف تیر که
میدانستی**زنده بی مرگ تو دین نبی اکرم نیست
هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون
**سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست
گو ببرند سر دار زبان در
کامش**غیر مدح تو ثنایی به لب (میثم) نیست
«اشعار ماه محرم واباعبدالله (ع)(2)»
89/9/12 12:25 ع
اینجا نسیم می وزد این بوی سیب چیست**این سرزمین تیره و
گرم و غریب چیست؟
بی اختیار باز دلم شور می زند**روی لبت ترنم امن یجیب چیست؟
مادر مرا سپرده به تو جان مادرم**آوارگی و یا که اسیری نصیب چیست؟
شاید رباب بشنود آرام تر بگو**آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟
از دور تیغ خنجرشان برق می زند**معلوم شد که معنی شیب الخضیب چیست؟
توی گرمای نفس گیر زیر هرم گرم خورشید**بین کاروون تنها دل خواهری می لرزید
تویصحرایغریبیاز چشاشبارون میباره**هیمی خوادآرومبگیرهفکرفردانمیذاره
نمی دونه چرا اینجا تاحسینش و مبینه**یاد مادرش می افته غم روی دلش می شینه
بچههامیگنکهنخلهاونسیاهیهاکهپیداست**اگهکربلاهماینجاستهمشوننیزهاعداست
از چشای شور اینها بونه داره دل خونم**برا قامت اباالفضل من وان یکاد می خونم
این طرف لبای تشنه اون طرف آب فراته**برا چی بروی اصغر پشای حرمله ماته
اکبرو بازم صدا کن بیا لیلا رو دعا کن**گمونم وقته اذونه نیزه دارا رونگا کن
حسن لطفی
سبک دل دریا محمود کریمی
ماه پر غم،ماه ماتم----ماه خون رنگ محرم
ماهی که بارون گریه ،می باره از دیده نم نم-----ماه ماتم
ماه دلهای پریشون،ماه لیلا ماه مجنون****ماه آوارگی دل توی هر دشت و بیابون
ماه جام غم نوشیدن ماه کربلا رو دیدن****ماه شال مشکی بستن لباس سیاه پوشیدن
دل دختر،دل خواهر----توی این ماه می شه مضطر
مبینن با چشمای تر،هفتادو دو لاله پرپر----دل خواهر
ماه رنگای پریده،ماه اشکای چکیده****ماه جسمای دریده،ماه دستای بریده
مه خون حلق اصغر،ماه ارباً اربا اکبر،ماه قد کشیده قاسم،زیر سم اسب لشگر
ماه نیزه،ماه دشنه-----ماه یک امام تشنه
اونی که میون گودال،افتاده به زیر دشنه-----شاه تشنه
ماه یک امام بی سر،ماه خنده های خنجر****ماه گریه های یاس و ناله غریب مادر
ماه حزن سوگواری،ماه سربریده قاری****ماه سنگ زدن تو کوفه به سر نیزه سواری
هوا تاریک،دلا تنگه-----قتلگه میدون جنگه
هر کسی نداشته شمشیر،دنبال یه تیکه سنگه-----دلا تنگه
بوی محرم آمده اینجا حرم اینجا حرم زنید****روزی اشک گریه کنان را رقم زنید
این چشمها که به درب حسینیه مانده است****یک مرتبه به خانه خود قدم زنید
مرهم ترین دوای دل زخم خورده است****هر پلک کوچکی که شما روی هم زنید
یک شب بدون گریه بمیرم اگر مرا****از کاروان روضه نشینان قلم زنید
من نذر علقمه شده ام تا دل مرا****با شال روضههاگره ای بر علم زنید
عمری به انتظار شما می کشید نفس****یک سر به آرزوی دل مادرم زنید
«ابا عبدالله»
هر روز پای هر محنت گریه می کنم****بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم****با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند****از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن****از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم****بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب****بر زخم تاول بدنت گریه می کنم
باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه
منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیهگاهینیستدیگرقامتافتاده ام را**میکشمبردوشخستهایندوخواهرزادهامرا
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریمدراینسو برامانتداری خود
کاشیکزنبینخیمهچشمزینبرابگیرد**شرمازآندارمکهبیندترسازآن دارمبمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغقاسمسوختدلراداغایندوبرجگرزد
بخواب بر سر زانوی خسته ام ،سر بابا**منم همان که صدا میزدیش دختر
بابا
دلم گرفته از این کوچه های سرد و غریبه**چه دیر آمدی ای سر کجاست پیکر بابا
میان شام سیاهی که یک ستاره ندارد**دلم خوش است به نور حضور پرپر بابا
چرا نبود در آن روز فرصتی که خدایا**من سه ساله شوم پاسدار سنگر بابا
چه خوب میشد اگر میشداین پرنده کوچک**میان خون پریدن فدای باور بابا
صبور باش سرت سر بلند باد مبادا**نگاه دشمنی افتد به دیده تر بابا
بخوان برای من امشب در این سکوت خرابه**که خواب سرخ ببینم بریده حنجر بابا
بخواببرسرزانویخستهام،سربابا**منمهمانکهصدامیزدیشدختربابا(تکرار شده
است)
وچند لحظهیبعدآن صدای گریه نیامد**رسیده بود گل کوچکی به محضر بابا
با هر نگاه خود دل مادر ربوده است**عشق رقیه است و بهین
دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا**از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند**شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من **سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود**کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب گشته زیب نیزه ها **یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
این آخرین سریست که از تن شود جدا**این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
ابر قحط و آب قحط آسمانت خشک شد**شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی**آخرین لبخند روی لبانت خشک شد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیر همه بود اگر چه کودک بود ** صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب**ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت**رفتی ورفت خنده زلبهای مادرت
هر کس که دید تو را روی نیزه**آهی کشید و گفت بیچاره مادرت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ز فرط ناله نایم زخمه مادر**دلم چشمم صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک**تمام پنجه هایم زخم مادر
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمویه دست و پایم خونه لای لای**گلو از لای لایم خونه لای لای
ز بس که که لطمه بر خود مادرت زد**کنار گونه هایم زخمه لای لای
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نفس در سینه بر دل نیشتر بود**جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم باکه گویم این مصیبت**که قد تیر از تو بیشتر بود
«اشعار ماه محرم وقمر بنی هاشم(ع)»
89/9/12 12:25 ع
هماره تا که خدا را بود زخلق سپاس**درود بر خلف پاک مرتضی عباس
فروغ چشم و چراغ دل چهار امام**امید یوسف زهرا حسین خیر الناس
دو ذوالفقار دو ابرو دوچشم او دو علی**محب از آن به امان و عدو از آن به هراس
لبش حقیقت کوثر دمش روان مسیح**دلش بهشت ولایت رخش حدیقه یاس
هماره تا که خدا را بود زخلق سپاس**درود بر خلف پاک مرتضی عباس
فروغ چشم و چراغ دل چهار امام**امید یوسف زهرا حسین خیر الناس
دو ذوالفقار دو ابرو دوچشم او دو علی**محب از آن به امان و عدو از آن به هراس
لبش حقیقت کوثر دمش روان مسیح**دلش بهشت ولایت رخش حدیقه یاس
تمام عمر به دور حریم زهرا گشت**چنان که داد حرم را شب شهادت پاس
نه در بهار جوانی خدا گواهست که**ز شیر خوارگی و کودکی حسین شناس
روا بود که همانند چهارده معصوم**شود زحضرت او صبح و شام نَعت و سپاس
کنار تربت پاکش فرشتگان خوانند**دو مصرعی که در آن است یک جهان احساس
سلام خالق منان سلام خیر الناس**سلام خیل شهیدان به حضرت عباس
چو دید تشنه لبهای خشک او دریاست**به آب خیره شد و ناله از دلش برخواست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب**تو موج زنی و تشنه یوسف زهراست
ز یک طرف تو زنی طعنه از جگر در نهر**ز یک طرف ز حرم بانگ العطش برپاست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم **که در تو عکس لب خشک سید الشهداست
زخون دیده من روی موج خود بنویس**که از تمامی اطفال تشنه تر سقاست
خداگواهستکه باچشمخویشتندیدم**سکینهرا که لبشخشکو دیده اشدریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند**حسین تشنه و سیراب وحشی دریاست
نوشته اند به لبهای خشک من ز ازل**که تشنه کام گذشتن زبحر شیوه ماست
ز شیر خواره برایت پیام آوردم**پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست
سلام خالق منان سلام خیر الناس**سلام خیل شهیدان به حضرت عباس
ز آب با جگر تشنه شست سقا دست**کشید پا و نداد عاقبت به دریا دست
وجود او سپهر مشک بود و بیم نداشت**از اینکه چشم دهد یا که سر دهد یا دست
ز دست دادن خود بود آگه و می خواست**که عضو عضو وجودش شود سراپا دست
تمام هستی خود را به پای جانان ریخت**گذشت از سر و از چشم و تن نه تنها دست
خدا گواهست که بر پای دوست می افکند**اگر به پیکر مجروح داشت صدها دست
به یاری پسر فاطمه گذشت از جان**جدا شد از بدنش در حضور زهرا دست
سخن ز آب مگو ای سکینه رو به حرم**که اوفتاد به یک جا تن و به یک جا دست
دو دست خویش به راه عزیز زهرا داد**به شوق آنکه بگیرد ز خلق فردا دست
سلام خالق منان سلام خیر الناس**سلام خیل ملائک به حضرت عباس
گرفت تیر از آن نور چشم حیدر چشم**بگفت تیر دیگر کو که هست دیگر چشم
سرم نثار ره عاشقی که بعد دو دست**به پیش تیر دهد در ره برادر چشم
به سید الشهدا کرد جان و دل تقدیم**گشود تا که به دامان زهرا چشم
مکن سکینه ز سقا گله که آن مظلوم**به یاد تو عوض آب داشت خون در چشم
به تیر گفت بیا و به چشم من بنشین**که نیست جای تو ای پیک یا در هر چشم
(یا جای تو نیست یا در هر دو چشم است)
دو دست دادم و در انتظار تیرم باز**که یا نهم به جگر یا به سینه یا در چشم
تمام آرزویش دیدن برادر بود**نداشت حیف برای نگاه آخر چشم
به جسم پاک وی آنقدر تیر و نیزه زدند**که چون زره بدنش شد ز پای تا سر چشم
سزد به حشر بخواند این دو مصرع را**چو افکند بر آن عارض منور چشم
سلام خالق منان سلام خیر الناس**سلام خیل ملائک به حضرت عباس
مه سپهر ولا آفتاب ام بنین**حسین روی و علی صولت و حسن آئین
نگاه نافذ او جذبه علی را داشت**اگر که تیر به چشمش نمی زدند از کین
نداشت دستی و خم شد که تیر دشمن را**برون کشد به دو زانو ز دیده خونین
چنان زدند به فرقش عمود آهن را**که روی خاک به صورت فتاد از سر زین
فراریان زنبردش تمام برگشتند**زدند بر تن او زخم از یسار و یمین
چو مصحفی که شود پاره پاره آیاتش**به خاک ریخت ورقهای آن کتاب مبین
عزیز فاطمه را قد خمید و پشت شکست**کنار پیکر او ناله زد به صوت حزین
دو چشم چشمه اشک و دو چشم چشمه خون**دو دست بر کمر شه دو دست نقش زمین
سلام خالق منان سلام خیر الناس**سلام خیل ملائک به حضرت عباس