«به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای»
89/10/3 6:14 ع
بلند بالای بابا.... زیبای بابا.... آرام ِ دل ِ بابا.... چقدر بوی یاس
می دهی!او که بدن شرحه شرحه اش را می آوردند به خیمه ها
میوه ی دل باباست.چشمان ِ سکینه را ببندید، نبیند ...
به زینب بگویید نیاید...فقط زینب می داند که تو هر وقت
دلتنگ ِ مادر می شدی به علی اکبر نگاه می کردی...
فقط زینب می داند به صورتش که می نگریستی یاد پیامبرت
می افتادی...فقط زینب می داند که طنین ِ نامش تو را
یاد حیدر می انداخت .... فقط زینب می داند؟؟؟
حسین فریاد می زند که:" زینب را دریابید"
...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دار
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...(سید حمیدرضا برقعی)
پی نوشت : خوب شد ام لیلا در کربلا نبود:(
پی نوشت : و گاه میشود که پدری ،پسری از دست میدهد و چه سخت میگذرد بر پدری که یک به یک لاله ها از کف میدهد.
پی نوشت : مردی که راه رفتنش قشنگ بود:((
پی نوشت : حسین را دریابید ... حسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین:((
پی نوشت :اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
«عمود خیمه ی سقا را پایین کشید...»
89/10/3 6:14 ع
علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد ...!
وقتی خیمه ی علمدار را پایین کشید، اولین کسی که دست بر سر گذاشت زینب بود .....!
شاید چون فکرشو نمی کرد برنگرده با اهل ِ حرم خداحافظی نکرد .......!
قشنگ بود که زهرا اومد بالای سرش ....!
دلخوش به پشت و پناهش بود ...! امروز بی یاوری ِ تو مرا دیوانه کرد حسین...!
یا ابالفضل بی تو حسین شکست
«غریب مادر حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــن.»
89/10/3 6:14 ع
تا به قتلت عدو شتاب گرفت چرخ را سخت اضطراب گرفت
ریخت خون مقدّست به زمین آسمان زاشک آب گرفت
ابر خون ماه عارضت پوشاند همه گفتند آفتاب گرفت
ناله مصطفی به گوش رسید موج خون زچشم بوتراب گرفت
شد سیه رنگ آسمان از خشم که زخونت زمین خضاب گرفت
آن تن پاره پاره را دربر گه سکینه گهی رباب گرفت
شست زینب زاشک جسمت را بلکه از چشم خود گلاب گرفت
بر تن پاره پاره داد سلام زآن بریده گلو جواب گرفت
هردم از زخم بیحساب تَنَتْ خم شد و بوسه بیحساب گرفت
مسلمانان حسین مادر ندارد /غریب است و کسی بر سر ندارد ...!
امروز صبــــــــــــــــــــــــــــــــر در برابرت تعظیم می کند حسین جان.
«هنوز محرم است؟!!!»
89/10/3 6:14 ع
امسال در شب یلدا با خانواده دور هم جمع شویم و بهتر است بزرگ ترها راجع به وقایع قیام امام حسین (ع) صحبت کنند.می توانیم با هم در مجلس عزاداری شرکت کنیم و مناسب است که علت تغییر نحوه ی شب یلدای امسال را برای فرزندانمان باز گو کنیم و فراموش نکنیم که اگر دوست داریم فرزندانی دوست دار خاندان نبوت داشته باشیم ، باید از همان کودکی شروع کنیم حدیث روزگار یلدایی ما دیگر با شب چره های که در آن با قصه پدر بزرگ و آجیل مشگل گشا و هندوانه سرخ و آتشین به صبح می رسید ،پایان نمی گیرد ، جدیث من و ما که به بلندای سیاهی شب طولانی زمستان است و در حسرت صبح صادق چشم به افقی نا معلوم داریم ، دیگر نه با فال حافظ و نه با استخاره ، امید در دل پاره پاره ما راه نمی یابد که خون می چکد از دل همچون سینه سرخ انارما . چقدر روزهای محرم کم می شود در قبال ِ ماه های دیگر و چقدر من بی نصیبم!!!
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:أدَّبوا أولادَکم علی ثلاث خصالٍ، حبّّ نبیِّکم و حبِّ اهلِ بیته و قرائةِ القرآن.فرزندانتان را بر سه خصلت تربیت کنید : دوستی پیامبرتان و دوستی اهلبیتش و تلاوت قرآن .این روزها بهترین فرصت است تا حال و هوای خانه مان به گونه ای باشد که عشق به امام حسین و حفظ حرمت های این ماه با جان فرزندانمان عجین شود.
حالیا در این روزگار یلدایی ما ، تنها دو رکعت گریستن به حال خود ، و سجده بر خاطره ها بر ما واجب است که بر تفسیر جدایی ها رسیده ایم و دیگر هیچ رد پایی از احساس بر تن جاده عشق باقی نمانده است ، این شنیده ای که می گویند هر که از وادی عشق گذر کرد، از سنگ ناله شنید و از ستاره ، هق هق گریه ؟
اما با این همه ، ما که در آرزوی یلدای رهایی به درازای همه تاریخ خود به انتظار نشسته ایم و همواره با اهریمن شب طولانی با چنگ و نی و می و قلم و قدم در ستیزیم تا مرگ شب را به نظاره ی رها شدن نور، سحر کنیم. خوب میدانیم که پایان شبه سیه سپید است
ما از شب قویتریم
بذر آفتاب در مشت ماست
و یلدایی چنین
زیباترین شب زمانه ماست.
می پنداشتم محرم هم مانند ماه های دیگر 30 روز باشد اما....!
چرا ماه ِ محرم فقط ده روز است ؟!!!!!!!!!!!!!!
پی نوشت: امشب(یلدا) شب ِ هفت ِ امام هست، حواست باشه شقایق!
پی نوشت: مسافر! سفرت بی خطر باد.
پی نوشت : الان رقیه کجاست؟
پی نوشت: امان از دل ِ زینب.
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
«تکلیف بزرگ الهی، بنیان یک قیام جاودانه!»
89/10/3 6:14 ع
هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین(ع) _حتی خود پیغمبر_ انجام نداده بود. نه پیغمبر (ص) این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن مجتبی.
سخن از واجبی ست که در بنای کلّی نظام فکری و ارزشی و عملی اسلام، جای مهمّی دارد. با وجود اینکه این واجب، خیلی مهم و بسیار اساسی است، تا زمان ِ امام حسین، به آن عمل نشده بود. امام حسین باید این واجب را عمل می کرد تا درسی برای همه تاریخ باشد. مثل ِ اینکه پیغمبر حکومت تشکیل داد، تشکیل ِ حکومت درسی برای همه ی تاریخ شد و فقط به بیان حکمش بسنده نکرد. یا پیغمبر، جهاد فی سبیل الله کرد و این درسی برای همه ی تاریخ مسلمین و تاریخ بشر_تا ابد _ شد. این واجب هم باید به وسیله امام حسین علیه السّلام انجام می گرفت تا درسی برای مسلمانان و برای طول تاریخ باشد . چرا امام حسین علیه السّلام برای این هدف برگزیده شد؟
چرایی واجب شدن این امر به دست امام حسین علیه السلام به اوضاع زمانه وی مربوط است. زیرا زمینه تحقق این واجب، در زمان امام حسین(ع) پیش آمد. اگر این شرایط در زمان امام علی النقی علیه السّلام پیش می آمد، همین کار را امام علی النّقی (ع) می کرد و حادثه عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علی النّقی علیه الصّلاة والسّلام می شد. اگر در زمان امام حسن مجتبی یا در زمان امام صادق علیهماالسّلام هم پیش آمد، آن بزرگواران عمل می کردند.اما نه در زمان قبل از امام حسین(ع)، پیش امد، و نه بعد از امام حسین (ع) و در تمام طول حضور ائمه تا دوران غیبت چنین شرایطی رخ نداد.
پس هدف، عبارت شد از انجام این واجب، که به شرح آن می پردازیم. در این صورت به طور طبیعی انجام این واجب، به دو نتیجه منجر می شود، امام حسین (ع) برای این امر آماده بود و اگر حضرت به قدرت هم می رسید، قدرت را شایسته و محکم در دست می گرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالموءمنین اداره می کرد. یک وقت هم انجام این واجب، به حکومت نمی رسد، به شهادت می رسد. برای آن هم امام حسین(ع) حاضر بود. خداوند امام حسین(ع) و دیگر ائمه بزرگوار را طوری آفریده بود که بتوانند بار سنگین ِ آن چنان شهادتی را هم که برای این امر پیش می آمد، تحمّل کنند، و تحمّل هم کردند. البته داستان مصائب کربلا، داستان عظیم دیگری است.(مقام معظم رهبری)
ادامه دارد.
همه امید بچه ها عمّه
دمی از ما نشد جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد ابالفضل ِ خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هرطرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا عمه
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ، کجا؟ عمه؟
شبی از ناقه تا افتادم
ناله کردم بیابیا عمه
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه ست یا عمه
بابا! هرکجا تازیانه بالا رفت
زودتر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدحام شد
طفلی داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار ِ پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
گفتم :عمه که مگر نیست احترامه یتیم
آیه ی مصحف ِ خدا عمه؟
پس چرا اهل ِ شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه
راستی مرگ ِ خود طلب کردی؟
من بمیرم ، شما چرا عمه؟
پی نوشت: راه حسین، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است.
پی نوشت: کاش من در شام تاسوعا بمیرم.
پی نوشت: این روزها حوصله ی آب را ندارم.