«آیا در شیطان پرستی اعداد مقدس وجود دارد. آن اعداد کدامند؟»
89/10/12 7:33 ع
آیا در شیطان پرستی اعداد مقدس وجود دارد. آن اعداد کدامند؟
جواب:بله. در شیطان پرستی اعدادی مورد تقدیس قرار گرفته اند. و این اعداد عموماً برگرفته از فراماسونری می باشند. این اعداد شامل (3، 7، 9، 11، 13، 33، 69، 666، 2012 و...) است.
به عنوان مثال در مورد عدد 7 باید گفت: این عدد نماد فراماسونری می باشد. که البته در شیطان پرستی بسیار نیز کاربرد دارد. و حرف G که هفتمین حرف از حروف الفبای انگلیسی است، عدد مقدس فراماسونری نیز می باشد.
عدد 666 نیز به همین صورت گاهی با سه F نمایش داده می شود. و حرف F ششمین حرف از حروف الفبای انگلیسی است. البته در مورد رموز مربوط به اعداد، مباحث مفصلی مطرح است که ما در این توضیح مختصر، فقط به سه مورد آخر که مخصوص شیطان پرستی است بسنده می کنیم. زیرا سایر اعداد کاربرد مشترک بین شیطان پرستی و فراماسونری دارند.
ابتدا در مورد عدد 69 باید گفت که این عدد یکی از نمادهای مبتذل در شیطان پرستی بوده و بیانگر نوعی عمل جنسی می باشد. نا گفته نماند که نماد یین یانگ که در چین باستان و برخی هنرهای رزمی نیز کاربرد دارد، به همین منظور و به عنوان تداعی کننده عدد 69 وارد شیطان پرستی شده است.
عدد 666 نیز طبق اشاره کتاب انجیل باب مکاشفه یوحنا عدد رمز و حروف ابجد شیطان به زبان لاتین است. لذا احترام ویژه به این عدد در شیطان پرستی به نوعی ذاتی آن است. زیرا بیانگر و تداعی کننده خود شیطان می باشد.
عدد 2012 نیز از اعداد مقدس شیطان پرستان به حساب می آید. چرا که طبق آموزه های شیطان پرستی سال 2012 سال آغاز حکومت شیطان بر روی زمین است. و آنها معتقد هستند، عیسی مسیح و خداوند در این سال کشته شده و شیطان اختیار عالم را در دست خواهد گرفت. نباید این اصل را نادیده گرفت که اعتقاد به اعداد، جدای از فلسفه ذاتی آن که نوعی خرافه گرایی می باشد، در شیطان پرستی یکی از اصول آن بوده و به آن توجه ویژه می گردد.
«فریاد نزن ای عاشق»
89/10/7 7:31 ع
من صدایت را درون قلب خود می شنوم
درد را در چهره ی عاشق تو با ذهن خود می نگرم
فریاد نزن ای عاشق، فریاد نزن
بی سبب نیست چنین فریادم
بی گناه در دام عشق افتادم
چه درست و چه غلط
زندگی هم خودم و هم تو رو بر باد دادم
اگر احساسمو می فهمیدی
قلبتو دوباره می بخشیدی
لحظه ی پایان این دیدار رو
روز آغازی دگر می دیدی
اگه بیهوده نمی ترسیدم
عشقو اون جوری که هست می دیدم
شاید این لحظه ی غمگین وداع
قلبمو دوباره می بخشیدم
کاش از این عشق نمی ترسیدم
ما سزاواریم اگر گریانیم
این چنین خسته و سرگردانیم
ما که دانسته به دام عشق افتادیم
چرا از عاشقی رو گردانیم
وقتی پیمان دلو میبستیم
گفته بودیم فقط عاشق هستیم
ولی با عشق نگفتیم هرگز
از دو ایل نا برابر هستیم
از دو ایل نا برابر هستیم
نه گناه کاریم نه بی تقصیریم
منو تو بازیچه ی تقدیریم
هر دو در بیراهه ی بی رحم عشق
با دلو احساس خود درگیریم
بیشتر از همیشه دوست دارم
گر چه از عاشقی وعاشق شدن بی زارم
زیر آوار فرو ریخته ی عشق
از دلم چیزی نمانده که به تو بسپارم
تو که همدردی مرا یاری بده
به منه عاشق امیدواری بده
اگر عشق با ما سر یاری نداشت
تو به من قول وفا داری بده
تو به من قول وفا داری بده
«باز یک غزل حکایت»
89/10/7 7:29 ع
باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است
باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است
در سکوت چشم دوختن به جاده های دور
باز انتظار عادت کسی که عاشق است
دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟
دستهای با محبّت کسی که عاشق است
باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست
از زبان تو حکایت کسی که عاشق است
من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش
مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است
بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست
خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است
شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند
عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است
منتظر نایستید?نوبت شما که نیست
نوبت من است?نوبت کسی که عاشق است
«ماه من»
89/10/5 6:12 ع
ما ه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه چرا ؟؟؟؟؟
«ساقیا»
89/10/5 6:12 ع
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا