سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود


زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود


خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم


جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود


صدا در کوچه های گیج می پیچید بی حاصل


سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود


نمی رویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک


یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود


شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی


به رغم فتنه های پیش رو در خاک مهمان بود


جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر


«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و
باران بود


سید ضیاء الدین شفیعی


 


***


رسول نهضت بیداری زمان


به پای خیز که دلها ز شوق آب شوند
که ذره ها به طفیل تو آفتاب شوند
بخوان به نام خدا «باسم ربک الاعلی»
که لاله ها همه پیمانه گلاب شوند
امین وحی و نبوت !«الا بذکر ا...»
بخوان که با خبر از متن این کتاب شوند
سمند صاعقه زین کن خدا نکرده مباد
که بی  عدالتی و جهل همرکاب شوند
رسول نهضت بیداری زمان !مگذار
که پلکهای به هم بسته گرم خواب شوند
شتاب کن، که روانهای تشنه ایمان
رها ز پنجه تردید و اضطراب شوند
به یک اشاره تو، برگهای پاییزی
لطیف و تازه چون نیلوفران آب شوند
بخوان حدیث محبت، که بردگان سیاه
در این کویر، درخشان تر از شهاب شوند
بگیر دست همه پابرهنگان زمین
که این شکسته دلان مالک الرقاب شوند
یتیم آمنه !اصحاب سر سپرده ت
وطلایه دار ظفرمند انقلاب شوند
سحر که آید «امن یجیب» می خوانند
امیدوار دعاهای مستجاب شوند
بگیر دست علی را که با امیر عرب
مجاهدان همه پیروز و کامیاب شوند
چه جای حیرت اگر یازده ستاره و ماه
به جانشینی خورشید انتخاب شوند




                                          
 
محمدجواد غفورزاده (شفق)


 


***


 


ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو


علم شرق و غرب عالم سطری از قرآن تو


آسمانی ها زمینی ها همه مهمان تو


گل کند جان مسیح از غنچه ی خندان تو


خنده ی خورشید ها از گوهر دندان تو


عقل ها مبهوت تو مجنون تو حیران تو


آسمانی ها همه مرهون ارشاد توأند


دستگیران جهان محتاج امداد توأند


شهریاران بنده ی سلمان و مقداد توأند


چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند


انبیا یکسر بشیر صبح میلاد توأند


نورها بر قلبشان تابیده از فرقان تو


انبیا یک کاروان تو کاروان سالارشان


خوب رویان مشتری تو یوسف بازارشان


خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان


کلّ انسانها تویی تنها تویی غمخوارشان


مسلمین در خواب غفلت خفته تو بیدارشان


بی خبر از دشمنان عترت و قرآن تو


تو سراپا جانِ جانِ امّتی امّت چو تن


تن شود بی تاب اگر یک لحظه جان بیند مَحن


با اهانت بر تو، امت شد چو بحری موج زن


در خروش آمد بسی پیر و جوان و مرد و زن


رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن


بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو


ای که کرده ذات معبودت حبیب خود خطاب


ای فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب


گر جسارت کرد بر تو ابلهی حیف از جواب


تو به وسعت فوق اقیانوس و او کم از سراب


با صدای سگ نگردد کم فروغ آفتاب


می درخشد تا قیامت نور بی پایان تو


از فروغ رحمتت لبریز ظرف عالم است


چون تو قامت بر فرازی قامت گردون خم است


لیله ی میلاد تو عید کمال آدم است


خاصه در سالی که آن سال رسول اعظم است


پایه ی توحید تو همچون کتاب محکم است


ثبت گشته بر جبین آسمان عنوان تو


چارده قرن است دنیا محو عدل و داد توست


آه مظلومان عالم بانگی از فریاد توست


بردگی محکوم تو آزادگی آزاد توست


تا خداییّ خدا مُلک خدا آباد توست


هفته ها و روزها و لحظه ها میلاد توست


بسکه جوشد گوهر علم از یم عرفان تو


تو بجای سیم و زر احسان و عدل اندوختی


تو نگاه مرحمت حتی به دشمن دوختی


تو برای خلق همچون شمع سوزان سوختی


تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختی


تو به جای اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختی


می درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو


آمدی ای تا ابد در سینه ها نور، آمدی


آمدی ای موسی برگشته از طور، آمدی


آمدی ای رایتت پیوسته منصور، آمدی


آمدی ای ملک هستی از تو معمور، آمدی


آمدی ای چشم بد از عارضت دور، آمدی


خنده کن ای صبح مشتاقان لب خندان تو


کیست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد


کیست تا مرد دو عالم همچو حیدر پرورد


کیست تا در بوستان وحی، کوثر پرورد


کیست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد


یا چو زینب دختری در حدّ مادر پرورد


ای امیرالمؤمنین پرورده ی دامان تو


حکمت از اسلام ناب توست جاری بیشتر


دانش از حکم و کتاب توست ساری بیشتر


سرفرازان را به کویت خاکساری بیشتر


از تو می خواهند جن و انس یاری بیشتر


آنچه کل انبیا دارند داری بیشتر


ای نبییّن میهمان سفره ی احسان تو


عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست


دو سپهر معرفت دو کفّه ی میزان ماست


کلّ دین ما همانا عترت و قرآن ماست


حفظ این دو با تو از روز ازل پیمان ماست


پیروی زین دو امانت عزت و ایمان ماست


کیست «میثم» مدح خوان عترت و قرآن تو

با تشکر از دوست خوبم محسن کزازی


 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن
    آیـت یــزدان آمــد


    مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان
    آمـد


    تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد
    بـهـر بـــام و دری


    بـهـر نــابـودی اصــنـــام
    شــتــابـان آمــد


    مـسـلـمـیـن را بـده از قـول
    خــــداونـــد نــویـــد


    اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان
    آمـد


    خواست چون عرضه کند دین خدا را به
    جهان


    سـویـش از امـر خـدا مـعـجـز قـرآن
    آمـد


    ســاحـت دیـن خـدا زیـنـت و زیــور
    بــگـــرفــت


    بـهـر اسـلام مـبــیـن صـاحـب فرمان
    آمد


    طـــاق کـسـری بـشکست از پی تعظیم و
    سجود


    بـجـهـان چـون ثـمـر خـالـق سـبـحان
    آمد


    آنـکــه نــاخــوانــده کـتــابـــی و
    نـدیـده اســتـــاد


    عـقــل کـل فـخـر رسـل قـاطع برهان
    آمد


    گـــو بـه کـسـری کـه دگـر فخر و
    مباهات مکن


    آنـکـه دارد بـه شـهـان رتبه رجحان
    آمد


    گــو بـه بــت ســاز دغـل بــاز دگـر
    بت متراش


    آنــکـه بـت خـانـه کـند یکسره ویران
    آمد


    گــشـــت آتــشــکــده فــارس
    بـیـکـبـاره خـموش


    آب دریــاچـه قــم خــشــک بــدوران
    آمـد


    شــاد و خــرم شـد از ایـن عـید فرح
    زا  دل ما


    که جهان خرم از آن سرو خرامان آمد


    آفـریـن گـــویــمـــت ای آمـــنـــه
    بــنـــت وهـب


    کـه تــو را اخــتــر تــابـنـده
    بـدامان آمد


    نـــازم آن رهــبـــر اسـلام کـه بـر
    خـلـق جهان


    دیــن پــایــنــده او افـضـل و شایان
    آمد


    شــب مــیـــلاد نــبــی گـفــت
    «حیاتی» که ببین


    از یــم طـبـع من امشب در غلطان آمد


    شاعر؟؟؟


     


     


    ربیع است و دل بر جمال تو شایق

    نه بر لاله و ارغوان و شقایق

    ربودی تحمل زمن گل ز بلبل

    چو لیلی  زمجنون و عَذرا ز وامق

    به بوی خوش گل شود مست بلبل

    به بوی تو دیوانه بیچاره عاشق

    نه چون خط نیکویت اندر ریاحین

    نه چون سنبل مویت اندر حدایق

    نه زیباست با قامتت شاخ طوبی

    نه لایق به سرو قدت  نخل باسق

    تویی دوحه بوستان معارف

    تویی گلبن  گل  ستان حقایق

    تویی عقل اقدم تویی روح عالم

    محیط دوایر مدار مناطق

    تویی منطق حق و فرمان مطلق

    إلی الحقِ داعٍ و بالحق ناطق

    إمام الهدی صالح بعد صلح

    دلیل الوری  صادق بعد صادق

    حلیفُ التُّقی جعفر بن محمد

    کثیر الفواضل  عظیم السوابق

    دلیل حقیقت لسان شریعت

    اما طریقت  بکل الطرائق

    ز منصور مخخذول چندان بلا دید

    لقد کان  تنهدُّ منه الشواهق

    سر اهل ایمان سرو پای عریان

    بسی رفت در محفل آن منافق

    نگویم ز گفت شنودش که بودش

    کَسَمُ الأفاعی و حد البوارق

    چنان تلخ شد کامش از جور اعدا

    که شد سم قاتل بر او شهد فایق


    مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    فرخنده میلاد محمد آمد
    ختم پیمبران سرمد
    آمد

    مولد صادق آل محمد
    مقارن گشته با میلاد
    احمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    ز یمن مقدم رسول
    خاتم

    معطر آمده محیط عالم
    مولد صادق آل محمد
    مقارن گشت با میلاد
    احمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    عرش کبریا نوید آمده
    که مسلمین عید سعید
    آمده

    بدر منوری پدید آمده
    حامل قرآن مجید آمده
    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    ولادت ختم رسولان
    آمد

    محمد ان حبیب جآنان
    آمد

    به جسم پیروان او
    جان آمد

    بر حرمتش جهان
    گلستان آمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    به هفدهم ربیع دو
    ماه تابان

    ز تارک سپهر دین و
    ایمان

    برای دادن پیام
    جانان

    دمیده با سراج لطف
    یزدان

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا


    ************************


    بر شیعه ز حق رهبر لایق
    آمد


    تابنده ترین نور حقایق آمد


    از نسل محمد و علی و زهرا


    صادق پسر حضرت باقر آمد


    *******************


    امشب که صفا با دل و جان
    همراه است


    هنگام طلوع آفتاب و ماه
    است


    هم جشن ولادت امام صادق


    هم عید محمد ابن عبدالله
    است


    ******************


    گویم ز امام صادق این طرفه
    حدیث


    تا شیعه او به لوح دل
    بنگارد


    فرمود که بر شفاعت ما نرسد


    هر کس که نماز را سبک
    بشمارد


    ********************


    مذهب جعفری و ملت احمد
    دارم


    لله الحمد که این دولت
    سرمد دارم


    من زخود هیچ ندارم که بر
    آن فخر کنم


    هر چه دارم همه از آل محمد
    دارم


    **********************


    گل بپاشید که عید آمده است


    شیعیان عید سعید آمده است


    عشق در سینه چدید آمده است


    نور خلاق مجید آمده است


     


    ز عنایات خداوند غفور


    شهر یثرب شده در هاله نور


    باقر حلم پیمبر مسرور


    خانه اش به بود از وادی
    طور


     


    هفده ماه ربیع المولود


    نیر برج ولا چهره گشود


    غم ز دلهای محبان بریود


    وجد و شادی به دل ما افزود


     


    گلی از گلشن طاها بدمید


    که شمیمش به دل ما بوزید


    مذهب شیعه از او گشته پدید


    پرده جهل و ضلالت بدرید


     


    " ابوالفضل آسمانی "


    تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است

    چشمش بهار را به تماشا گذاشته است

    از بس که دست برده در آغوش آسمان

    پا بر فراز گنبد میان گذاشته است

    می بارد از طلوع نگاهش تبار صبح

    خورشید را به سینه خود جا گذاشته است

    تا مثل کوه ریشه دواند به عمق خاک

    یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته است

    دستی لطیف ساغر سرشار عشق را

    در هفت سین سفره دنیا گذاشته است

    نوری(امین)نشسته به آغوش (آمنه)

    دریا قدرم به دیده دریا گذاشته است

    نوری که از تبلور رخسار او دمید

    خورشید را به خانه دلها گذاشته است


     


     


    ای حق نیافریده کسی را مثال تو

    خورشید جلوه ایست ز نور  جمال تو

    ای محرم حریم خداوند ذو الجلال

    ای عقل مانده  مات ز جاه و جلال
    تو


    هرجا به ایه آیه قرآن که بنگرم

    گفته خدا سخن ز جمال و کمال تو

    ای برگزیده ای که تویی ختم انبیا

    وین افتخار داده به تو ذو الجلال تو

    امشب به وادی دل من شور محشر است

    سرد است ان دلی که ندارد خیال تو

    ای کعبه امید همه در نماز عشق

    محراب ماست ابروی هچون هلال تو

    دامان اهل بیت تو حبل المتین ماست 

    دست توسل من و دامان آل تو

    من کیستم غلام غلامان کوی تو

    ای کاش پا نهد به سر من بلال تو

    هر کس گشود لب چو (وفایی) به مدح تو

    یک نکته هم نگفت سخن از وصال تو


    سید هاشم وفایی


     


     


    به روزی در جهان
    ظاهر دو شمس عالم آرا شد


    به فردوس برین
    رقصان شجر مانند حورا شد


    زِه ها زِه
    حَبّذا این روز، روز وجد کبری شد


    سحرگه معنی نور
    علی نور آشکارا شد


    چو خوش باشد دو
    مولودی کنم اعلام عالم را


    شدم از عشق هر
    یک زان دو سرور واله و مجنون


    دل آشفته ام
    باشد به حبّ هر یکی مرهون


    یکی کنزالله
    مکنون یکی سرالله مخزون


    دو فیروزی دو
    دلشادی بشارت می دهم اکنون


    ظهور صادق و عید
    محمد فخر عالم را


    پی تشریف میلاد
    نبی دانی که چون گردید


    سریر خسروان دهر
    آندم واژگون گردید


    ز رودِ خشک و بی
    آب سماوه نم برون گردید


    محمد چون ولادت
    یافت بت ها سرنگون گردید


    دو مولود درخشان
    کرد نورانی دو عالم را


    منور گشت از
    نورش تمام کوچه و برزن


    مصفا کرد گیتی
    را رخش چون صحنه گلشن


    تولایش به حفظ
    جان نکوتر باشد از جوشن


    جهان شد از قدوم
    صادق آل نبی(صلی الله علیه وآله) روشن


    به بام شادمانی
    ها بزن ای شیعه پرچم را


    مه برج امامت
    سرور ما نجل پیغمبر(صلی الله علیه وآله)


    دُرّ درج ولایت،
    یاور ما، حجّت داور


    بلی دریای رحمت،
    پرورد مانند این گوهر


    رئیس مذهب شیعه،
    پناه مسلمین یکسر


    ملک تبریک گوید
    بر فلک این جشن درهم را


    (قاضی زاهدی)



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن
    آیـت یــزدان آمــد


    مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان
    آمـد


    تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد
    بـهـر بـــام و دری


    بـهـر نــابـودی اصــنـــام
    شــتــابـان آمــد


    مـسـلـمـیـن را بـده از قـول
    خــــداونـــد نــویـــد


    اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان
    آمـد


    خواست چون عرضه کند دین خدا را به
    جهان


    سـویـش از امـر خـدا مـعـجـز قـرآن
    آمـد


    ســاحـت دیـن خـدا زیـنـت و زیــور
    بــگـــرفــت


    بـهـر اسـلام مـبــیـن صـاحـب فرمان
    آمد


    طـــاق کـسـری بـشکست از پی تعظیم و
    سجود


    بـجـهـان چـون ثـمـر خـالـق سـبـحان
    آمد


    آنـکــه نــاخــوانــده کـتــابـــی و
    نـدیـده اســتـــاد


    عـقــل کـل فـخـر رسـل قـاطع برهان
    آمد


    گـــو بـه کـسـری کـه دگـر فخر و
    مباهات مکن


    آنـکـه دارد بـه شـهـان رتبه رجحان
    آمد


    گــو بـه بــت ســاز دغـل بــاز دگـر
    بت متراش


    آنــکـه بـت خـانـه کـند یکسره ویران
    آمد


    گــشـــت آتــشــکــده فــارس
    بـیـکـبـاره خـموش


    آب دریــاچـه قــم خــشــک بــدوران
    آمـد


    شــاد و خــرم شـد از ایـن عـید فرح
    زا  دل ما


    که جهان خرم از آن سرو خرامان آمد


    آفـریـن گـــویــمـــت ای آمـــنـــه
    بــنـــت وهـب


    کـه تــو را اخــتــر تــابـنـده
    بـدامان آمد


    نـــازم آن رهــبـــر اسـلام کـه بـر
    خـلـق جهان


    دیــن پــایــنــده او افـضـل و شایان
    آمد


    شــب مــیـــلاد نــبــی گـفــت
    «حیاتی» که ببین


    از یــم طـبـع من امشب در غلطان آمد


    شاعر؟؟؟


     


     


    ربیع است و دل بر جمال تو شایق

    نه بر لاله و ارغوان و شقایق

    ربودی تحمل زمن گل ز بلبل

    چو لیلی  زمجنون و عَذرا ز وامق

    به بوی خوش گل شود مست بلبل

    به بوی تو دیوانه بیچاره عاشق

    نه چون خط نیکویت اندر ریاحین

    نه چون سنبل مویت اندر حدایق

    نه زیباست با قامتت شاخ طوبی

    نه لایق به سرو قدت  نخل باسق

    تویی دوحه بوستان معارف

    تویی گلبن  گل  ستان حقایق

    تویی عقل اقدم تویی روح عالم

    محیط دوایر مدار مناطق

    تویی منطق حق و فرمان مطلق

    إلی الحقِ داعٍ و بالحق ناطق

    إمام الهدی صالح بعد صلح

    دلیل الوری  صادق بعد صادق

    حلیفُ التُّقی جعفر بن محمد

    کثیر الفواضل  عظیم السوابق

    دلیل حقیقت لسان شریعت

    اما طریقت  بکل الطرائق

    ز منصور مخخذول چندان بلا دید

    لقد کان  تنهدُّ منه الشواهق

    سر اهل ایمان سرو پای عریان

    بسی رفت در محفل آن منافق

    نگویم ز گفت شنودش که بودش

    کَسَمُ الأفاعی و حد البوارق

    چنان تلخ شد کامش از جور اعدا

    که شد سم قاتل بر او شهد فایق


    مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    فرخنده میلاد محمد آمد
    ختم پیمبران سرمد
    آمد

    مولد صادق آل محمد
    مقارن گشته با میلاد
    احمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    ز یمن مقدم رسول
    خاتم

    معطر آمده محیط عالم
    مولد صادق آل محمد
    مقارن گشت با میلاد
    احمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    عرش کبریا نوید آمده
    که مسلمین عید سعید
    آمده

    بدر منوری پدید آمده
    حامل قرآن مجید آمده
    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    ولادت ختم رسولان
    آمد

    محمد ان حبیب جآنان
    آمد

    به جسم پیروان او
    جان آمد

    بر حرمتش جهان
    گلستان آمد

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا

    به هفدهم ربیع دو
    ماه تابان

    ز تارک سپهر دین و
    ایمان

    برای دادن پیام
    جانان

    دمیده با سراج لطف
    یزدان

    مبارک ، مبارک بادا،
    مبارک بادا


    ************************


    بر شیعه ز حق رهبر لایق
    آمد


    تابنده ترین نور حقایق آمد


    از نسل محمد و علی و زهرا


    صادق پسر حضرت باقر آمد


    *******************


    امشب که صفا با دل و جان
    همراه است


    هنگام طلوع آفتاب و ماه
    است


    هم جشن ولادت امام صادق


    هم عید محمد ابن عبدالله
    است


    ******************


    گویم ز امام صادق این طرفه
    حدیث


    تا شیعه او به لوح دل
    بنگارد


    فرمود که بر شفاعت ما نرسد


    هر کس که نماز را سبک
    بشمارد


    ********************


    مذهب جعفری و ملت احمد
    دارم


    لله الحمد که این دولت
    سرمد دارم


    من زخود هیچ ندارم که بر
    آن فخر کنم


    هر چه دارم همه از آل محمد
    دارم


    **********************


    گل بپاشید که عید آمده است


    شیعیان عید سعید آمده است


    عشق در سینه چدید آمده است


    نور خلاق مجید آمده است


     


    ز عنایات خداوند غفور


    شهر یثرب شده در هاله نور


    باقر حلم پیمبر مسرور


    خانه اش به بود از وادی
    طور


     


    هفده ماه ربیع المولود


    نیر برج ولا چهره گشود


    غم ز دلهای محبان بریود


    وجد و شادی به دل ما افزود


     


    گلی از گلشن طاها بدمید


    که شمیمش به دل ما بوزید


    مذهب شیعه از او گشته پدید


    پرده جهل و ضلالت بدرید


     


    " ابوالفضل آسمانی "


    تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است

    چشمش بهار را به تماشا گذاشته است

    از بس که دست برده در آغوش آسمان

    پا بر فراز گنبد میان گذاشته است

    می بارد از طلوع نگاهش تبار صبح

    خورشید را به سینه خود جا گذاشته است

    تا مثل کوه ریشه دواند به عمق خاک

    یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته است

    دستی لطیف ساغر سرشار عشق را

    در هفت سین سفره دنیا گذاشته است

    نوری(امین)نشسته به آغوش (آمنه)

    دریا قدرم به دیده دریا گذاشته است

    نوری که از تبلور رخسار او دمید

    خورشید را به خانه دلها گذاشته است


     


     


    ای حق نیافریده کسی را مثال تو

    خورشید جلوه ایست ز نور  جمال تو

    ای محرم حریم خداوند ذو الجلال

    ای عقل مانده  مات ز جاه و جلال
    تو


    هرجا به ایه آیه قرآن که بنگرم

    گفته خدا سخن ز جمال و کمال تو

    ای برگزیده ای که تویی ختم انبیا

    وین افتخار داده به تو ذو الجلال تو

    امشب به وادی دل من شور محشر است

    سرد است ان دلی که ندارد خیال تو

    ای کعبه امید همه در نماز عشق

    محراب ماست ابروی هچون هلال تو

    دامان اهل بیت تو حبل المتین ماست 

    دست توسل من و دامان آل تو

    من کیستم غلام غلامان کوی تو

    ای کاش پا نهد به سر من بلال تو

    هر کس گشود لب چو (وفایی) به مدح تو

    یک نکته هم نگفت سخن از وصال تو


    سید هاشم وفایی


     


     


    به روزی در جهان
    ظاهر دو شمس عالم آرا شد


    به فردوس برین
    رقصان شجر مانند حورا شد


    زِه ها زِه
    حَبّذا این روز، روز وجد کبری شد


    سحرگه معنی نور
    علی نور آشکارا شد


    چو خوش باشد دو
    مولودی کنم اعلام عالم را


    شدم از عشق هر
    یک زان دو سرور واله و مجنون


    دل آشفته ام
    باشد به حبّ هر یکی مرهون


    یکی کنزالله
    مکنون یکی سرالله مخزون


    دو فیروزی دو
    دلشادی بشارت می دهم اکنون


    ظهور صادق و عید
    محمد فخر عالم را


    پی تشریف میلاد
    نبی دانی که چون گردید


    سریر خسروان دهر
    آندم واژگون گردید


    ز رودِ خشک و بی
    آب سماوه نم برون گردید


    محمد چون ولادت
    یافت بت ها سرنگون گردید


    دو مولود درخشان
    کرد نورانی دو عالم را


    منور گشت از
    نورش تمام کوچه و برزن


    مصفا کرد گیتی
    را رخش چون صحنه گلشن


    تولایش به حفظ
    جان نکوتر باشد از جوشن


    جهان شد از قدوم
    صادق آل نبی(صلی الله علیه وآله) روشن


    به بام شادمانی
    ها بزن ای شیعه پرچم را


    مه برج امامت
    سرور ما نجل پیغمبر(صلی الله علیه وآله)


    دُرّ درج ولایت،
    یاور ما، حجّت داور


    بلی دریای رحمت،
    پرورد مانند این گوهر


    رئیس مذهب شیعه،
    پناه مسلمین یکسر


    ملک تبریک گوید
    بر فلک این جشن درهم را


    (قاضی زاهدی)



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...