«ساقیا»
89/10/5 6:12 ع
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
«تکلیف بزرگ الهی، بنیان یک قیام جاودانه!»
89/10/3 6:14 ع
هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین(ع) _حتی خود پیغمبر_ انجام نداده بود. نه پیغمبر (ص) این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن مجتبی.
سخن از واجبی ست که در بنای کلّی نظام فکری و ارزشی و عملی اسلام، جای مهمّی دارد. با وجود اینکه این واجب، خیلی مهم و بسیار اساسی است، تا زمان ِ امام حسین، به آن عمل نشده بود. امام حسین باید این واجب را عمل می کرد تا درسی برای همه تاریخ باشد. مثل ِ اینکه پیغمبر حکومت تشکیل داد، تشکیل ِ حکومت درسی برای همه ی تاریخ شد و فقط به بیان حکمش بسنده نکرد. یا پیغمبر، جهاد فی سبیل الله کرد و این درسی برای همه ی تاریخ مسلمین و تاریخ بشر_تا ابد _ شد. این واجب هم باید به وسیله امام حسین علیه السّلام انجام می گرفت تا درسی برای مسلمانان و برای طول تاریخ باشد . چرا امام حسین علیه السّلام برای این هدف برگزیده شد؟
چرایی واجب شدن این امر به دست امام حسین علیه السلام به اوضاع زمانه وی مربوط است. زیرا زمینه تحقق این واجب، در زمان امام حسین(ع) پیش آمد. اگر این شرایط در زمان امام علی النقی علیه السّلام پیش می آمد، همین کار را امام علی النّقی (ع) می کرد و حادثه عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علی النّقی علیه الصّلاة والسّلام می شد. اگر در زمان امام حسن مجتبی یا در زمان امام صادق علیهماالسّلام هم پیش آمد، آن بزرگواران عمل می کردند.اما نه در زمان قبل از امام حسین(ع)، پیش امد، و نه بعد از امام حسین (ع) و در تمام طول حضور ائمه تا دوران غیبت چنین شرایطی رخ نداد.
پس هدف، عبارت شد از انجام این واجب، که به شرح آن می پردازیم. در این صورت به طور طبیعی انجام این واجب، به دو نتیجه منجر می شود، امام حسین (ع) برای این امر آماده بود و اگر حضرت به قدرت هم می رسید، قدرت را شایسته و محکم در دست می گرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالموءمنین اداره می کرد. یک وقت هم انجام این واجب، به حکومت نمی رسد، به شهادت می رسد. برای آن هم امام حسین(ع) حاضر بود. خداوند امام حسین(ع) و دیگر ائمه بزرگوار را طوری آفریده بود که بتوانند بار سنگین ِ آن چنان شهادتی را هم که برای این امر پیش می آمد، تحمّل کنند، و تحمّل هم کردند. البته داستان مصائب کربلا، داستان عظیم دیگری است.(مقام معظم رهبری)
ادامه دارد.
همه امید بچه ها عمّه
دمی از ما نشد جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد ابالفضل ِ خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هرطرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا عمه
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ، کجا؟ عمه؟
شبی از ناقه تا افتادم
ناله کردم بیابیا عمه
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه ست یا عمه
بابا! هرکجا تازیانه بالا رفت
زودتر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدحام شد
طفلی داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار ِ پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
گفتم :عمه که مگر نیست احترامه یتیم
آیه ی مصحف ِ خدا عمه؟
پس چرا اهل ِ شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه
راستی مرگ ِ خود طلب کردی؟
من بمیرم ، شما چرا عمه؟
پی نوشت: راه حسین، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است.
پی نوشت: کاش من در شام تاسوعا بمیرم.
پی نوشت: این روزها حوصله ی آب را ندارم.
«امام حسین علیه السّلام برای انجام یک واجب قیام کرد.»
89/10/3 6:14 ع
دو نوع انحراف در دین داریم ، یک وقت مردم فاسد می شوند_خیلی وقتها چینی چیزی پیش می آید_ اما احکام اسلامی از بین نمی رود، لیکن یک وقت مردم که فاسد می شوند، حکومت ها هم فاسد می شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد می شوند! از آدم های فاسد اصلا دین صحیح صادر نمی شود. قرآن و حقایق را تحریف می کنند، خوبها را بد ، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می کنند! خطّی را که اسلام _ مثلا _ به این سمت کشیده اشت، صد و هشتاد درجه به سمت ِ دیگر عوض می کنند! اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد ، تکلیف چیست؟
پیغمبر این تکلیف را فرموده است _ در قرآن و احادیث آمده است _ اما پیغمبر که نمی تواند به این تکلیف عمل کند.چرا نمی تواند؟ چون این تکلیف را آن وقتی می شود عمل کرد که جامعه، منحرف شده باشد. جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمؤمنین که، به آن شکل منحرف نشده است. در زمان امام حسن(ع) که معاویه در رأس حکومت است، اگرچه خیلی از نشانه های انحراف، پدید آمده است، اما هنوز به آن حدّی نرسیده است که نگرانی و ترس از تبدیل کلّی اسلام وجود داشته باشد.
در زمان امام حسین علیه السّلام، هم آن انحراف بوجود آمده، هم آن فرصت پیدا شده است. پس امام حسین علیه السّلام باید قیام کند، زیرا انحراف پیدا شده است. برا ی اینکه بعداز معاویه کسی به حکومت رسیده است که حتی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی کند! شرب خمر و کارهای خلاف می کند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام میدهد. علیه قرآن حرف می زند. علنا شعر بر خلاف قرآن و بر ردِّ دین می گوید و علنا مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمان هاست، نمی خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام است، علاقمند و دلسوز به اسلام نیست، بلکه با عمل خود مثل چشمه ای که از آن مرتب آب گندیده تراوش می کند و بیرون می ریزد و همه دامنه را پر می کند، از وجود ِ او آب گندیده می ریزد و همه جامعه ی اسلامی را پر خواهد کرد.حاکم فاسد این گونه است دیگر، چون حاکم، در رأس قلّه است و آنچه از او تراوش کند، در همان جا نمی ماند، بر خلاف مردم عادی، میریزد و همه قلّه را می گیرد!.... فساد آدمهای عادی، ممکن است برای خودشان، یا برای عدّه ای دور و برشان باشد، اما آن کسی که در رأس قرار گرفته است، اگر فاسد شد، فساد او می ریزد و همه فضا را پر می کند، همچنان که اگر صالح شد، صلاح او می ریزد و همه دامنه را فرا می گیرد.
پس امام حسین علیه السّلام برای انجام یک واجب قیام کرد. این واجب در طول ِ تاریخ متوجه به یکایک مسلمانان است. این واجب عبارت است از این که : هر وقت دیدند که نظام ِ جامعه ی اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده و بیم آن است که به کلّی احکام اسلامی تغییر یابد، هر مسلمانی باید قیام کند. (مقام معظم رهبری)
پی نوشت : فریاد یا محمّدا ، تیر کجا . گلو کجا.
پی نوشت : تیری که سه شعبه دارد!
پی نوشت : مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن!
پی نوشت :مپندار که تنها کربلائیان را بدان بلا آزموده اند، وسعت صحرای کربلا به اندازه همه تاریخ است، ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که ترا از حسین(ع) جدا کند. (سید مرتضی آوینی)
پی نوشت :اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
«به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای»
89/10/3 6:14 ع
بلند بالای بابا.... زیبای بابا.... آرام ِ دل ِ بابا.... چقدر بوی یاس
می دهی!او که بدن شرحه شرحه اش را می آوردند به خیمه ها
میوه ی دل باباست.چشمان ِ سکینه را ببندید، نبیند ...
به زینب بگویید نیاید...فقط زینب می داند که تو هر وقت
دلتنگ ِ مادر می شدی به علی اکبر نگاه می کردی...
فقط زینب می داند به صورتش که می نگریستی یاد پیامبرت
می افتادی...فقط زینب می داند که طنین ِ نامش تو را
یاد حیدر می انداخت .... فقط زینب می داند؟؟؟
حسین فریاد می زند که:" زینب را دریابید"
...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دار
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...(سید حمیدرضا برقعی)
پی نوشت : خوب شد ام لیلا در کربلا نبود:(
پی نوشت : و گاه میشود که پدری ،پسری از دست میدهد و چه سخت میگذرد بر پدری که یک به یک لاله ها از کف میدهد.
پی نوشت : مردی که راه رفتنش قشنگ بود:((
پی نوشت : حسین را دریابید ... حسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین:((
پی نوشت :اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
«عمود خیمه ی سقا را پایین کشید...»
89/10/3 6:14 ع
علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد ...!
وقتی خیمه ی علمدار را پایین کشید، اولین کسی که دست بر سر گذاشت زینب بود .....!
شاید چون فکرشو نمی کرد برنگرده با اهل ِ حرم خداحافظی نکرد .......!
قشنگ بود که زهرا اومد بالای سرش ....!
دلخوش به پشت و پناهش بود ...! امروز بی یاوری ِ تو مرا دیوانه کرد حسین...!
یا ابالفضل بی تو حسین شکست