«اشعار ماه ربیع الاول(ولادت حضرت محمد (ص) وامام جعفر صادق (ع))4»
89/11/17 6:39 ع
محمد ای چراغ روشنی بخش جهان آرا
بر افروز و بر افروزان بنور خویش دلها را
بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را
ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را
تو ما را دانش آموزی تو مهر عالم افروزی
تو برق اهرمن سوزی تو در هر عصر پیروزی
لوای توست با دست خدا بر دوش نه طارم
از بام و درِ کعبه به
گردون رسد آواز
کامشب درِ رحمت به
سماوات شده باز
بت های حرم در حرم
افتاده به سجده
ارواح رسل راست
هزاران پرِ پرواز
کعبه زده بر عرش خدا
کوس تفاخر
مکه شده زیبا و دل
افروز و سرافراز
جا دارد اگر در شرف
و مجد و جلالت
امشب به سماوات کند
خاک زمین ناز
از ریگ روان گشته
روان چشمة توحید
یا کوه و چمن باز چو
من نغمه کند ساز
دشت و دَر و بحر و
بَر و جنّ و بشر و حور
همه گشتند هم آواز
در مدح محمد
هر ذرة کوچک شده یک
مهر جهان تاب
هر قطرة ناچیز چو
دریا کند اعجاز
جبریل سر شاخة طوبی
چو قناری
در وصف محمد لب خود
باز کند باز
جبریل چه آرد؟ چه
بخواند؟ چه بگوید؟
جایی که خداوند به
قرآن کند آغاز
خوبان دو عالم همه
حیران محمد
یک حرف ز مدحش
شده:"ما کانَ محمد"
این است که برتر بود
از وهم، کمالش
جز ذات الهی همه
مبهوت جلالش
رضوان شده دلدادة
مقداد و ابوذر
فردوس بود سائل
درگاه بلالش
والله قسم نیست عجب
گر لب دشمن
چون دوست ز هم بشکفد
از خُلق و خصالش
هرگز به نمازی نخورد
مهر قبولی
هرگز، صلوات ار
نفرستند به آلش
بی¬رهبریش خواهد اگر
اوج بگیرد
حتی ملک العرش بسوزد
پر و بالش
یوسف ببرد حسن خود
از یاد، گر او را
یک منظره در خاطره
افتد ز خیالش
این است همان مهر
درخشنده که تا حشر
یک لحظه به دامن
نرسد گرد زوالش
گل سبز شود از جگر
شعلة آتش
در وادی دوزخ فتد ار
عکس جمالش
چون ذات خدای ازلی
لیس کمثله
باید که بخوانیم
فراتر زمثالش
ایجاد بود قبضه¬ای
از خاک محمد
افلاک بود بسته به
لولاک محمد
ای جان جهان بسته به
یک نیم نگاهت
دل گشته چو گل سبز
به خاک سر راهت
هم بام فلک پایگه
قدر و جلالت
هم چشم ملک خاک
قدم¬های سپاهت
عیسی به شمیم نفست
روح گرفته
دل بسته دو صد یوسف
صدّیق به چاهت
دل¬های خدایی همه
چون گوی به چوگان
ارواح مکرّم همه
درماندة جاهت
از عرش خداوند الی
فرش، به هر آن
هستند همه عالم خلقت
به پناهت
دائم صلوات از طرف
خالق و خلقت
بر روی سفید تو و بر
خال سیاهت
زیباتر و بالاتری از
آنکه به بیتی
تشبیه به خورشید کنم
یا که به ماهت
سوگند به چشمت که
رسولان الهی
هستند به محشر همه
مشتاق نگاهت
زیبد که کند ناز به
گلخانة جنت
خاری که شود سبز در
اطراف گیاهت
این نیست مقام تو که
آدم به تو نازد
والله که خلّاق دو
عالم به تو نازد
صد شکر که عمری ز تو
گفتیم و شنیدیم
هر سو نگریدیم گل
روی تو دیدیم
هرجا که نشستیم به
خاک تو نشستیم
هر سو که پریدیم به
بام تو پریدیم
عطر تو پراکنده شد
از هر نفس ما
هر گه به سر زلف سخن
شانه کشیدیم
زآن روز که گشتیم ز
مادر متولد
از مأذنه¬ها روز و
شب اسم تو شنیدیم
مرگی که به پای تو
بود زندگی ماست
ماییم که در موج عزا
عید سعیدیم
تا بودن ما نام محمد
به لب ماست
روزی که نبودیم به
احمد گرویدیم
آب و گل ما را که
سرشتند ز آغاز
آغوش گشودیم، وصالش
طلبیدیم
زآن باده که در سورة
زیبای محمد
اوصاف ورا گفته
خداوند چشیدیم
آن باده که از ساغر
فیض ازلی بود
سرچشمة آن کوثر و
ساقیش علی بود
روزی که عدم بود و
عدم بود و عدم بود
نه ارض و سما بود،
نه لوح و نه قلم بود
تسبیح خدا در نفس
پاک محمد
لب¬های علی هم¬سخن
ذات قِدَم بود
روزی که گلِ آدم
خاکی بسرشتند
آدم به تولای علی
صاحبِ دم بود
از خاک قدم¬های علی
کعبه بنا شد
او را نتوان گفت که
نوزاد حرم بود
روزی که کرم بود
دُری در صدف غیب
والله علی قبلة
ارباب کرم بود
بر قلب علیu علم خدا از دل احمد
چون سیل خروشنده
روان در دل یم بود
در بین رسولان که به
عالم عَلَم استند
نام نبی و نام علی
هر دو عَلَم بود
در جوف نبی دید نبی
حمد خداوند
با نعت وی و مدح علی
ذکر صنم بود
بالله تجلای نبی
مطلع الانوار
والله تولای علی فوق
نعم بود
خلقت چو خدا خالق
بخشنده ندارد
خالق چو نبی و چو
علی بنده ندارد
مهدی محمدی
با تشکر از دوست خوبم محسن کزازی
«اشعار ماه ربیع الاول(ولادت حضرت محمد (ص) وامام جعفر صادق (ع))2»
89/11/17 6:39 ع
توحید که لا اله الا ا... است
شرطش به خدا علی ولی ا... است
اسماء دوازده امام معصوم
توضیح محمدا رسول ا... است
ما در ملکوت عشق نا پیدائیم
بر خامه ی صورت آفرین شیدائیم
خورشید محمد است و در ملک وجود
آن ذره که در حساب ناید مائیم
بر چهره ی تابان محمد صلوات
بر نور ششم ولی داور صلوات
امروز که بهر ملت ماست دو عید
روز صلوات است مکرر صلوات
آئینه دار عالم هستی است هست ما
جام جهان نماست دل حق پرست ما
تا پیرو محمد و آل محمدیم
بالای دست هر دو جهان است دست ما
بر چهره ی زیبای محمد صلوات
بر گنبد خضرای محمد صلوات
سر تا به قدم آینه ی او زهراست
تقدیم به زهرای محمد صلوات
قربان رسول و قلب پر عاطفه اش
و آن ذکر و دعا و ناله و زمزمه اش
در جشن ولادتش بگیرید همه
یک تذکره ی مدینه از فاطمه اش
امشب سخن از جان جهان باید گفت
توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شام ولادت دو قطب عالم
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
جهان حریم خلوت جان شده
بهشت پر نور و چراغان شده
مکه شده حریم عشق و صفا
آمده گویا گهری دلربا
ملائک از عرش خدا می رسند
بگوش جان ما ندا می دهند
اهل جهان مست تولا شوید
از دل و جان عاشق و شیدا شوید
که جلوه ای ز حی سرمد آمد
مژده عزیزان که محمد آمد
شکر خدا آمده ختم رسل
رسیده ناجی جهان عقل کل
خلق شده نه فلک از برایش
جان جهانیان بود فدایش
تمام عالم شده مست رویش
فلک شده بسته به تار مویش
ماه بود جلوه ی رخسار او
خدا بود محو و خریدار او
کیست مگر این گل نیکو سرشت؟
که شد زمین با قدم او بهشت
او شده مظهر خدای سرمد
نام گرامیش بود محمد
آمده تا جلا دهد به دلها
آمده تا جهان کند مصفا
آمده تا مهر و وفا پرورد
کتاب حق به سوی ما آورد
او بخدا ساقی رحمت بود
آب و گلش ز باغ جنت بود
گفت خداوند تعالی چنین
به مدح و وصف خاتم النبیین
که خلقت از برای احمد بود
ارض و سما مال محمد بود
لیک کلام ما به عالم جلی است
خلقت احمد ز برای علی است
علی بود محرم اسرار دل
علی بود یوسف بازار دل
نبی بود در این جهان عقل کل
علی بود وارث ختم رسل
قسم بر آن محبت احمدی
قسم بر آن عنایت سرمدی
امیر مؤمنان اگر چه مولاست
وجود حیدر ز برای زهراست
دختر او از همگان سر بود
فاطمه اش کنیز حیدر بود
عشق نبی همیشه در این تن است
مهر علی و فاطمه با من است
با سر ره عشق و وفا می پویم امشب
یا مصطفی یا مصطفی می گویم امشب
امشب زمین مکه در خود ماه دارد
ماهی به مانند رسول ا... دارد
وجه خداوند کریم آمد خوش آمد
امشب ز ره در یتیم آمد خوش آمد
ای آمنه در دست داری دسته گل را
نی دسته گل قنداقه ی ختم رسل را
ای آمنه در بین زنها سرفرازی
با این پسر جا دارد ار بر خود بنازی
ای دلبران این دلربای دلبران است
پیغمبران ، این خاتم پیغمبران است
غرق طراوت دامن صحراست امشب
فرخنده میلاد اب الزهراست امشب
این طفل خود حاکم به جنات النعیم است
باشد پدر بر خلق گر چه خود یتیم است
صد حاتم طایی گدای درگه اوست
ماه فلک شرمنده از روی مه اوست
عمری است باشد قبله ام روی محمد
من تا قیامت مستم از بوی محمد
ای بارگاه تو بهشت آرزویم
در روز محشر لحظه ای کن جستجویم
دل بیقراری می کند در کنج سینه
کرده هوای دیدن شهر مدینه
هستی تو صاحب خانه و دل خانه ی توست
شمعی و جبریل امین پروانه ی توست
تو باغ گل من خار صحرای تو هستم
من گر چه مستم مست زهرای تو هستم
زیرا که باشد هستی عالم ز هستش
زهرا که جای بو سه ات باشد به دستش
زهرا که او را صاحب قرآن ستوده
زهرا که دل از ساقی کوثر ربوده
زهرا که در دستش کلید سرنوشت است
زهرا که بوی سینه اش بوی بهشت است
زهرا که در راه علی از پای ننشست
در سن هجده سالگی بار سفر بست
زهرا که درس عشق بر پروانه آموخت
دور علی گردید تا سر تا بپا سوخت
من ای مسیحا تا نفس در سینه دارم
یا فاطمه یا فاطمه باشد شعارم
فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو عید آمد
دو خورشید جهان افروز در دو صبحگاه آمد
دو موسی از دو دریا یا دو یوسف از دو چاه آمد
دو رهرو یا دو رهبر یا دو مشعل دار راه آمد
دو شمع جمع بزم جان و رکن محکم ایمان
دو بحر رحمت و غفران دو دست قادر منان
دو آدم خو دو یوسف رو دو موسی ید دو عیسی دم
با تشکر از دوست خوبم محسن کزازی
«اشعار ماه ربیع الاول(ولادت حضرت محمد (ص) وامام جعفر صادق (ع))6»
89/11/17 6:39 ع
فرخنده میلاد محمد آمد
ختم پیمبران سرمد
آمد
مولد صادق آل محمد
مقارن گشته با میلاد
احمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
ز یمن مقدم رسول
خاتم
معطر آمده محیط عالم
مولد صادق آل محمد
مقارن گشت با میلاد
احمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
عرش کبریا نوید آمده
که مسلمین عید سعید
آمده
بدر منوری پدید آمده
حامل قرآن مجید آمده
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
ولادت ختم رسولان
آمد
محمد ان حبیب جآنان
آمد
به جسم پیروان او
جان آمد
بر حرمتش جهان
گلستان آمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
به هفدهم ربیع دو
ماه تابان
ز تارک سپهر دین و
ایمان
برای دادن پیام
جانان
دمیده با سراج لطف
یزدان
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
************************
بر شیعه ز حق رهبر لایق
آمد
تابنده ترین نور حقایق آمد
از نسل محمد و علی و زهرا
صادق پسر حضرت باقر آمد
*******************
امشب که صفا با دل و جان
همراه است
هنگام طلوع آفتاب و ماه
است
هم جشن ولادت امام صادق
هم عید محمد ابن عبدالله
است
******************
گویم ز امام صادق این طرفه
حدیث
تا شیعه او به لوح دل
بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک
بشمارد
********************
مذهب جعفری و ملت احمد
دارم
لله الحمد که این دولت
سرمد دارم
من زخود هیچ ندارم که بر
آن فخر کنم
هر چه دارم همه از آل محمد
دارم
**********************
گل بپاشید که عید آمده است
شیعیان عید سعید آمده است
عشق در سینه چدید آمده است
نور خلاق مجید آمده است
ز عنایات خداوند غفور
شهر یثرب شده در هاله نور
باقر حلم پیمبر مسرور
خانه اش به بود از وادی
طور
هفده ماه ربیع المولود
نیر برج ولا چهره گشود
غم ز دلهای محبان بریود
وجد و شادی به دل ما افزود
گلی از گلشن طاها بدمید
که شمیمش به دل ما بوزید
مذهب شیعه از او گشته پدید
پرده جهل و ضلالت بدرید
" ابوالفضل آسمانی "
تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است
چشمش بهار را به تماشا گذاشته است
از بس که دست برده در آغوش آسمان
پا بر فراز گنبد میان گذاشته است
می بارد از طلوع نگاهش تبار صبح
خورشید را به سینه خود جا گذاشته است
تا مثل کوه ریشه دواند به عمق خاک
یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته است
دستی لطیف ساغر سرشار عشق را
در هفت سین سفره دنیا گذاشته است
نوری(امین)نشسته به آغوش (آمنه)
دریا قدرم به دیده دریا گذاشته است
نوری که از تبلور رخسار او دمید
خورشید را به خانه دلها گذاشته است
ای حق نیافریده کسی را مثال تو
خورشید جلوه ایست ز نور جمال تو
ای محرم حریم خداوند ذو الجلال
ای عقل مانده مات ز جاه و جلال
تو
هرجا به ایه آیه قرآن که بنگرم
گفته خدا سخن ز جمال و کمال تو
ای برگزیده ای که تویی ختم انبیا
وین افتخار داده به تو ذو الجلال تو
امشب به وادی دل من شور محشر است
سرد است ان دلی که ندارد خیال تو
ای کعبه امید همه در نماز عشق
محراب ماست ابروی هچون هلال تو
دامان اهل بیت تو حبل المتین ماست
دست توسل من و دامان آل تو
من کیستم غلام غلامان کوی تو
ای کاش پا نهد به سر من بلال تو
هر کس گشود لب چو (وفایی) به مدح تو
یک نکته هم نگفت سخن از وصال تو
سید هاشم وفایی
به روزی در جهان
ظاهر دو شمس عالم آرا شد
به فردوس برین
رقصان شجر مانند حورا شد
زِه ها زِه
حَبّذا این روز، روز وجد کبری شد
سحرگه معنی نور
علی نور آشکارا شد
چو خوش باشد دو
مولودی کنم اعلام عالم را
شدم از عشق هر
یک زان دو سرور واله و مجنون
دل آشفته ام
باشد به حبّ هر یکی مرهون
یکی کنزالله
مکنون یکی سرالله مخزون
دو فیروزی دو
دلشادی بشارت می دهم اکنون
ظهور صادق و عید
محمد فخر عالم را
پی تشریف میلاد
نبی دانی که چون گردید
سریر خسروان دهر
آندم واژگون گردید
ز رودِ خشک و بی
آب سماوه نم برون گردید
محمد چون ولادت
یافت بت ها سرنگون گردید
دو مولود درخشان
کرد نورانی دو عالم را
منور گشت از
نورش تمام کوچه و برزن
مصفا کرد گیتی
را رخش چون صحنه گلشن
تولایش به حفظ
جان نکوتر باشد از جوشن
جهان شد از قدوم
صادق آل نبی(صلی الله علیه وآله) روشن
به بام شادمانی
ها بزن ای شیعه پرچم را
مه برج امامت
سرور ما نجل پیغمبر(صلی الله علیه وآله)
دُرّ درج ولایت،
یاور ما، حجّت داور
بلی دریای رحمت،
پرورد مانند این گوهر
رئیس مذهب شیعه،
پناه مسلمین یکسر
ملک تبریک گوید
بر فلک این جشن درهم را
(قاضی زاهدی)
«اشعار ماه ربیع الاول(ولادت حضرت محمد (ص) وامام جعفر صادق (ع))7»
89/11/17 6:39 ع
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن
آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان
آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد
بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام
شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول
خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان
آمـد
خواست چون عرضه کند دین خدا را به
جهان
سـویـش از امـر خـدا مـعـجـز قـرآن
آمـد
ســاحـت دیـن خـدا زیـنـت و زیــور
بــگـــرفــت
بـهـر اسـلام مـبــیـن صـاحـب فرمان
آمد
طـــاق کـسـری بـشکست از پی تعظیم و
سجود
بـجـهـان چـون ثـمـر خـالـق سـبـحان
آمد
آنـکــه نــاخــوانــده کـتــابـــی و
نـدیـده اســتـــاد
عـقــل کـل فـخـر رسـل قـاطع برهان
آمد
گـــو بـه کـسـری کـه دگـر فخر و
مباهات مکن
آنـکـه دارد بـه شـهـان رتبه رجحان
آمد
گــو بـه بــت ســاز دغـل بــاز دگـر
بت متراش
آنــکـه بـت خـانـه کـند یکسره ویران
آمد
گــشـــت آتــشــکــده فــارس
بـیـکـبـاره خـموش
آب دریــاچـه قــم خــشــک بــدوران
آمـد
شــاد و خــرم شـد از ایـن عـید فرح
زا دل ما
که جهان خرم از آن سرو خرامان آمد
آفـریـن گـــویــمـــت ای آمـــنـــه
بــنـــت وهـب
کـه تــو را اخــتــر تــابـنـده
بـدامان آمد
نـــازم آن رهــبـــر اسـلام کـه بـر
خـلـق جهان
دیــن پــایــنــده او افـضـل و شایان
آمد
شــب مــیـــلاد نــبــی گـفــت
«حیاتی» که ببین
از یــم طـبـع من امشب در غلطان آمد
شاعر؟؟؟
ربیع است و دل بر جمال تو شایق
نه بر لاله و ارغوان و شقایق
ربودی تحمل زمن گل ز بلبل
چو لیلی زمجنون و عَذرا ز وامق
به بوی خوش گل شود مست بلبل
به بوی تو دیوانه بیچاره عاشق
نه چون خط نیکویت اندر ریاحین
نه چون سنبل مویت اندر حدایق
نه زیباست با قامتت شاخ طوبی
نه لایق به سرو قدت نخل باسق
تویی دوحه بوستان معارف
تویی گلبن گل ستان حقایق
تویی عقل اقدم تویی روح عالم
محیط دوایر مدار مناطق
تویی منطق حق و فرمان مطلق
إلی الحقِ داعٍ و بالحق ناطق
إمام الهدی صالح بعد صلح
دلیل الوری صادق بعد صادق
حلیفُ التُّقی جعفر بن محمد
کثیر الفواضل عظیم السوابق
دلیل حقیقت لسان شریعت
اما طریقت بکل الطرائق
ز منصور مخخذول چندان بلا دید
لقد کان تنهدُّ منه الشواهق
سر اهل ایمان سرو پای عریان
بسی رفت در محفل آن منافق
نگویم ز گفت شنودش که بودش
کَسَمُ الأفاعی و حد البوارق
چنان تلخ شد کامش از جور اعدا
که شد سم قاتل بر او شهد فایق
مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی
«اشعار ماه ربیع الاول(ولادت حضرت محمد (ص) وامام جعفر صادق (ع))6»
89/11/17 6:39 ع
فرخنده میلاد محمد آمد
ختم پیمبران سرمد
آمد
مولد صادق آل محمد
مقارن گشته با میلاد
احمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
ز یمن مقدم رسول
خاتم
معطر آمده محیط عالم
مولد صادق آل محمد
مقارن گشت با میلاد
احمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
عرش کبریا نوید آمده
که مسلمین عید سعید
آمده
بدر منوری پدید آمده
حامل قرآن مجید آمده
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
ولادت ختم رسولان
آمد
محمد ان حبیب جآنان
آمد
به جسم پیروان او
جان آمد
بر حرمتش جهان
گلستان آمد
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
به هفدهم ربیع دو
ماه تابان
ز تارک سپهر دین و
ایمان
برای دادن پیام
جانان
دمیده با سراج لطف
یزدان
مبارک ، مبارک بادا،
مبارک بادا
************************
بر شیعه ز حق رهبر لایق
آمد
تابنده ترین نور حقایق آمد
از نسل محمد و علی و زهرا
صادق پسر حضرت باقر آمد
*******************
امشب که صفا با دل و جان
همراه است
هنگام طلوع آفتاب و ماه
است
هم جشن ولادت امام صادق
هم عید محمد ابن عبدالله
است
******************
گویم ز امام صادق این طرفه
حدیث
تا شیعه او به لوح دل
بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک
بشمارد
********************
مذهب جعفری و ملت احمد
دارم
لله الحمد که این دولت
سرمد دارم
من زخود هیچ ندارم که بر
آن فخر کنم
هر چه دارم همه از آل محمد
دارم
**********************
گل بپاشید که عید آمده است
شیعیان عید سعید آمده است
عشق در سینه چدید آمده است
نور خلاق مجید آمده است
ز عنایات خداوند غفور
شهر یثرب شده در هاله نور
باقر حلم پیمبر مسرور
خانه اش به بود از وادی
طور
هفده ماه ربیع المولود
نیر برج ولا چهره گشود
غم ز دلهای محبان بریود
وجد و شادی به دل ما افزود
گلی از گلشن طاها بدمید
که شمیمش به دل ما بوزید
مذهب شیعه از او گشته پدید
پرده جهل و ضلالت بدرید
" ابوالفضل آسمانی "
تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است
چشمش بهار را به تماشا گذاشته است
از بس که دست برده در آغوش آسمان
پا بر فراز گنبد میان گذاشته است
می بارد از طلوع نگاهش تبار صبح
خورشید را به سینه خود جا گذاشته است
تا مثل کوه ریشه دواند به عمق خاک
یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته است
دستی لطیف ساغر سرشار عشق را
در هفت سین سفره دنیا گذاشته است
نوری(امین)نشسته به آغوش (آمنه)
دریا قدرم به دیده دریا گذاشته است
نوری که از تبلور رخسار او دمید
خورشید را به خانه دلها گذاشته است
ای حق نیافریده کسی را مثال تو
خورشید جلوه ایست ز نور جمال تو
ای محرم حریم خداوند ذو الجلال
ای عقل مانده مات ز جاه و جلال
تو
هرجا به ایه آیه قرآن که بنگرم
گفته خدا سخن ز جمال و کمال تو
ای برگزیده ای که تویی ختم انبیا
وین افتخار داده به تو ذو الجلال تو
امشب به وادی دل من شور محشر است
سرد است ان دلی که ندارد خیال تو
ای کعبه امید همه در نماز عشق
محراب ماست ابروی هچون هلال تو
دامان اهل بیت تو حبل المتین ماست
دست توسل من و دامان آل تو
من کیستم غلام غلامان کوی تو
ای کاش پا نهد به سر من بلال تو
هر کس گشود لب چو (وفایی) به مدح تو
یک نکته هم نگفت سخن از وصال تو
سید هاشم وفایی
به روزی در جهان
ظاهر دو شمس عالم آرا شد
به فردوس برین
رقصان شجر مانند حورا شد
زِه ها زِه
حَبّذا این روز، روز وجد کبری شد
سحرگه معنی نور
علی نور آشکارا شد
چو خوش باشد دو
مولودی کنم اعلام عالم را
شدم از عشق هر
یک زان دو سرور واله و مجنون
دل آشفته ام
باشد به حبّ هر یکی مرهون
یکی کنزالله
مکنون یکی سرالله مخزون
دو فیروزی دو
دلشادی بشارت می دهم اکنون
ظهور صادق و عید
محمد فخر عالم را
پی تشریف میلاد
نبی دانی که چون گردید
سریر خسروان دهر
آندم واژگون گردید
ز رودِ خشک و بی
آب سماوه نم برون گردید
محمد چون ولادت
یافت بت ها سرنگون گردید
دو مولود درخشان
کرد نورانی دو عالم را
منور گشت از
نورش تمام کوچه و برزن
مصفا کرد گیتی
را رخش چون صحنه گلشن
تولایش به حفظ
جان نکوتر باشد از جوشن
جهان شد از قدوم
صادق آل نبی(صلی الله علیه وآله) روشن
به بام شادمانی
ها بزن ای شیعه پرچم را
مه برج امامت
سرور ما نجل پیغمبر(صلی الله علیه وآله)
دُرّ درج ولایت،
یاور ما، حجّت داور
بلی دریای رحمت،
پرورد مانند این گوهر
رئیس مذهب شیعه،
پناه مسلمین یکسر
ملک تبریک گوید
بر فلک این جشن درهم را
(قاضی زاهدی)