«اشعارشهادت امام رضا(ع) 4»
89/11/10 4:26 ع
در گوشهی
این حجره چون مرغِ پریشانم
کی در بر من آید آن نورِ دو چشمانم
آخر به کجا دیده مهمان کشی و غربت
در طوس و خراسان من غربت زده مهمانم
افتاده در این حجره تنها و غریبانه
کی میرسدش از ره آن زائر نالانم
هستی تو مراد من چون لاله جواد من
من منتظرم بابا خونین شده مژکانم
آن جرعهی زهرآکین سوزانده همه جسمم
در حجرهی در بسته من قاری قرآنم
آن لحظه که مادر شد خونین دل و پژمرده
آید نظرم هر دم مینالم و گریانم
مادر تو بیا بنگر بی یاور و بی یارم
از سوزش قلبِ خود من سر به گریبانم
یادی کنم از جدم لب تشنه جگر سوزان
از زهر عدو دردی افتاده بر این جانم
شاعر: حسن
فطرس
حجره را با
تارِ مژگان آب و جارو میکنم
گر غریبم گریه بر مظلومیِ او میکنم
گر که او منّت گذارد بر منِ دور از وطن
هستیام را از برای دیدنش رو میکنم
تا که هم دردش شوم در ماجرای کوچهها
روی خاک حجرهام این سو و آن سو میکنم
چهرهام را تا ببیند مادرِ غم پرورم
چون بیاید چادرش را همچو گل بو میکنم
انتظار نور رویش را کشم در حجرهام
تا بیاید همچو شمعی خسته سو سو میکنم
با دلِ بکشتهام یادی کنم از پشتِ در
من خودم ناله بر آن بشکسته پهلو میکنم
ای جواد من نگر مادر شده مهمان من
زائر رویش شدم جان هدیه بر او میکنم
شاعر : حسن
فطرس
شکسته
خدا در حجرهای در بستهام من
چو مرغِ بال و پر بشکستهام من
رسان زیبا جوادم را کنارم
از این هجران و غربت خستهام من
پروانه
دلم دیوانهی روی رضا شد
دلم آهوی در کوی رضا شد
دلم پروانه شد دورش بگردد
دریغا سوخت از داغش فدا شد
قسم
قسم به کفترا و آب و دونه
کاسههای طلای سقاخونه
تا آخر عمر آقای رئوفم
این دلِ عاشقم باهات میمونه
شاعر : حسن
فطرس
غزیب شهر خراسان عزیز زهرایم
رئوف همچو خدای رحیم و یکتایم
به دستگیری سائل همیشه مشهورم
منم که ضامن آهو میان صحرایم
به هر کجا که صدا می کند مرا مسکین
به غزبت دل خونم قسم که می آیم
رضای فاطمه را از من غریب بجو
که من کلید رضای علی و زهرایم
به نام من به در آور لباس احرامت
که من خود عاشق این جامه مصفایم
اگر شرایط احرام تو شکسته شده
مدار غصه به حکم تو خورده امضایم
قبولی زحمات محرم و صفر است
هر آن که ناله زند در عزای عظمایم
منم غریب که جز من کسی غزیب نشد
بجز جواد کسی بر دلم حبیب نشد
جواد حیدری
من که این
صحن و سرایم را نمایان کردهام
شرحِ دردِ غربتم در سینه پنهان کردهام
از برای خط سرخِ شیعهی بابم علی
عزم رفتن در غریبی خراسان کردهام
لحظهای که از مدینه آمدم بر سوی طوس
من وداعی دیدنی با نورِ چشمان کردهام
آن دم آمد خاطرم پر میزدم من در عطش
یادی از لبهای خشکِ شاهِ عطشان کردهام
منتظر بودم جوادم تا بیاید از سفر
گریه بر آن زینب زار و پریشان کردهام
در میان حجره و دلخسته و زار و پریش
بهرِ فرزندم، جوادم ختم قرآن کردهام
تا جوادم آمد و او را بغل کردم به آه
یادِ از آن کرب و بلا و آن یتیمان کردهام
مادرم وقتی سرم را روی زانویش نهاد
دردِ دلها نزد آن زهرای نالان کردهام
شاعر : حسن
فطرس
حه شهادت امام رضا (ع) زمینه واحد و
شور سینه زنی
تو شب غم سر زده سحرم ، که دیـگه آمـادة سـفرم
رفتنی ام که حالا می کشم ، عبای خاکی مو روی سرم
شد غم و غصه نصیبم ، عمریه که بی شکیبم
می ذارم سر روی خاکا ، جماعت خیلی غریبم
شد پاره پاره جگرم خدا مـی دونه
ریخته همه بال و پرم خدا می دونه
--------------------------------
شده بارونی دوباره چشام ، می ریزه لاله از کنـج لـبام
زیر بار غم خمیده قـدم ، دیگه هیچ جونی نمونده برام
می سوزه غم جگرم رو، میذارم رو خاک سرم رو
تو کوچـه انگار می بینم ، روضـه های مـادرم رو
یه دنیا درد و داغ و غم به سینه دارم
خـدا مـی دونـه ماتـم مدینـه دارم
سبک
: زمینه محرم 1386 سید مهدی میرداماد
با تشکر از دوست خوبم محسن کزازی