«اشعار ماه محرم واباعبدالله (ع)(2)»
89/9/12 12:25 ع
اینجا نسیم می وزد این بوی سیب چیست**این سرزمین تیره و
گرم و غریب چیست؟
بی اختیار باز دلم شور می زند**روی لبت ترنم امن یجیب چیست؟
مادر مرا سپرده به تو جان مادرم**آوارگی و یا که اسیری نصیب چیست؟
شاید رباب بشنود آرام تر بگو**آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟
از دور تیغ خنجرشان برق می زند**معلوم شد که معنی شیب الخضیب چیست؟
توی گرمای نفس گیر زیر هرم گرم خورشید**بین کاروون تنها دل خواهری می لرزید
تویصحرایغریبیاز چشاشبارون میباره**هیمی خوادآرومبگیرهفکرفردانمیذاره
نمی دونه چرا اینجا تاحسینش و مبینه**یاد مادرش می افته غم روی دلش می شینه
بچههامیگنکهنخلهاونسیاهیهاکهپیداست**اگهکربلاهماینجاستهمشوننیزهاعداست
از چشای شور اینها بونه داره دل خونم**برا قامت اباالفضل من وان یکاد می خونم
این طرف لبای تشنه اون طرف آب فراته**برا چی بروی اصغر پشای حرمله ماته
اکبرو بازم صدا کن بیا لیلا رو دعا کن**گمونم وقته اذونه نیزه دارا رونگا کن
حسن لطفی
سبک دل دریا محمود کریمی
ماه پر غم،ماه ماتم----ماه خون رنگ محرم
ماهی که بارون گریه ،می باره از دیده نم نم-----ماه ماتم
ماه دلهای پریشون،ماه لیلا ماه مجنون****ماه آوارگی دل توی هر دشت و بیابون
ماه جام غم نوشیدن ماه کربلا رو دیدن****ماه شال مشکی بستن لباس سیاه پوشیدن
دل دختر،دل خواهر----توی این ماه می شه مضطر
مبینن با چشمای تر،هفتادو دو لاله پرپر----دل خواهر
ماه رنگای پریده،ماه اشکای چکیده****ماه جسمای دریده،ماه دستای بریده
مه خون حلق اصغر،ماه ارباً اربا اکبر،ماه قد کشیده قاسم،زیر سم اسب لشگر
ماه نیزه،ماه دشنه-----ماه یک امام تشنه
اونی که میون گودال،افتاده به زیر دشنه-----شاه تشنه
ماه یک امام بی سر،ماه خنده های خنجر****ماه گریه های یاس و ناله غریب مادر
ماه حزن سوگواری،ماه سربریده قاری****ماه سنگ زدن تو کوفه به سر نیزه سواری
هوا تاریک،دلا تنگه-----قتلگه میدون جنگه
هر کسی نداشته شمشیر،دنبال یه تیکه سنگه-----دلا تنگه
بوی محرم آمده اینجا حرم اینجا حرم زنید****روزی اشک گریه کنان را رقم زنید
این چشمها که به درب حسینیه مانده است****یک مرتبه به خانه خود قدم زنید
مرهم ترین دوای دل زخم خورده است****هر پلک کوچکی که شما روی هم زنید
یک شب بدون گریه بمیرم اگر مرا****از کاروان روضه نشینان قلم زنید
من نذر علقمه شده ام تا دل مرا****با شال روضههاگره ای بر علم زنید
عمری به انتظار شما می کشید نفس****یک سر به آرزوی دل مادرم زنید
«ابا عبدالله»
هر روز پای هر محنت گریه می کنم****بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم****با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند****از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن****از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم****بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب****بر زخم تاول بدنت گریه می کنم
باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه
منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیهگاهینیستدیگرقامتافتاده ام را**میکشمبردوشخستهایندوخواهرزادهامرا
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریمدراینسو برامانتداری خود
کاشیکزنبینخیمهچشمزینبرابگیرد**شرمازآندارمکهبیندترسازآن دارمبمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغقاسمسوختدلراداغایندوبرجگرزد
بخواب بر سر زانوی خسته ام ،سر بابا**منم همان که صدا میزدیش دختر
بابا
دلم گرفته از این کوچه های سرد و غریبه**چه دیر آمدی ای سر کجاست پیکر بابا
میان شام سیاهی که یک ستاره ندارد**دلم خوش است به نور حضور پرپر بابا
چرا نبود در آن روز فرصتی که خدایا**من سه ساله شوم پاسدار سنگر بابا
چه خوب میشد اگر میشداین پرنده کوچک**میان خون پریدن فدای باور بابا
صبور باش سرت سر بلند باد مبادا**نگاه دشمنی افتد به دیده تر بابا
بخوان برای من امشب در این سکوت خرابه**که خواب سرخ ببینم بریده حنجر بابا
بخواببرسرزانویخستهام،سربابا**منمهمانکهصدامیزدیشدختربابا(تکرار شده
است)
وچند لحظهیبعدآن صدای گریه نیامد**رسیده بود گل کوچکی به محضر بابا
با هر نگاه خود دل مادر ربوده است**عشق رقیه است و بهین
دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا**از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند**شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من **سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود**کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب گشته زیب نیزه ها **یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
این آخرین سریست که از تن شود جدا**این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
ابر قحط و آب قحط آسمانت خشک شد**شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی**آخرین لبخند روی لبانت خشک شد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیر همه بود اگر چه کودک بود ** صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب**ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت**رفتی ورفت خنده زلبهای مادرت
هر کس که دید تو را روی نیزه**آهی کشید و گفت بیچاره مادرت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ز فرط ناله نایم زخمه مادر**دلم چشمم صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک**تمام پنجه هایم زخم مادر
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمویه دست و پایم خونه لای لای**گلو از لای لایم خونه لای لای
ز بس که که لطمه بر خود مادرت زد**کنار گونه هایم زخمه لای لای
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نفس در سینه بر دل نیشتر بود**جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم باکه گویم این مصیبت**که قد تیر از تو بیشتر بود