«ویژه نامه شهادت حضرت ام البنین ع»
90/2/11 8:53 ع
السلام علیک یا زوجه ولی الله یا ام العباس بن علی ابی طالب یا ام البنین
13 ماه جمادی الثانی سالروز وفات مادریست که در دامنش وفا و ایثار و ادب را پروریده است .
زبان و قلم از وصف این مادر ناتوانند . مادری که ...
مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانههایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیهالسلام همراهی کرد!
مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزهها روایت میکرد!
مادری که حتی کوچههای «مدینه»، مرثیهسرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالیترین سرشت همسریاش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروریاش
مادری که برای همیشه، با نالههای نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سرودههایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا میکند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیهالسلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانیاش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نهتنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا میتوان شنید!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بینظیرش باد!
روح آسمانیاش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!
سه تا رباعی که سروده خودمه
تقدیم به آقا قمر بنی هاشم علیه السلام
از همتون التماس دعا دارم
رباعی
ای بانی اشک و روضه های سقا
ای فاطمه ی دوّم بیت مولا
از دامن تو روح ادب را آموخت
آن تشنه ی بی دست کنار دریا
رباعی
ای مادر چهار کشته ی عاشورا
ای مرثیه خوانِ ماتم تاسوعا
هر جا که تو را زینب کبری می دید
می گفت که ای وای ، نیامد سقا
زبان حال بی بی ام البنین
ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو
با من ز سَر و دستِ علمدار مگو
عباس ، فدای قَد و بالای حسین
با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو
عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما...
آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (علیه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (علیه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی.غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (صلوات الله علیه) تسلیت می گوییم
سروده ای از استاد سازگار
ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا "فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
!ای همه از خود سفرت تاحسین
!اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــهنشین حـــرم آفتــاب
غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام
قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
!جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای !حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر
بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست
چوب? تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
مراسـم دفـن تـو مـیبود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه
"از حـرمت تــا حـرم فاطمه
«میثــم» آلـــوده دل ســوخته
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
ذکر دل اوست به هر صبح شام
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
بــاغ گــل یــاس سلام علیک
مــادر عبـــاس ســلام علیک
غلامرضا سازگار
*****************************
ای فـلک یـک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر
فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینبکبری تو را صدا زده مادر
امّبنیــن، مــام شیـر خـداوند
!امّادب، آفتاب خانـه حیـدر
خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر
"کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چــار گل سـرخ و چار لال? پرپر
"ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر
از همگان برترنـد خیـل شهیدان
رتب? عباس توست زان همه برتر
نیست "عجب گر که با زیارت زهرا
گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر
رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر
غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر
زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر
روی ارادت نهادهایم بر آن خاک
حـاجت دائـم گرفتهایم از آن در
روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
#حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود نه #جعفر
آب شدی در فراق یوسف زهرا
گـرچه تــو را بــود داغهـای مکرر
دوست نه تنها گریست بر تو که میزد
بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر
در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر
دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر
بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر
گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر
غلامرضا سازگار
*****************************
نوحه سینه زنی
خزان غم به باغ یاس آمد
وفـات مـادر عبـاس آمد
علمدار امامت سرت بادا سلامت
نفسهـا آه آتشبـار گشته
که داغ فاطمه تکرار گشته
علمدار امامت سرت بادا سلامت
ز گلزار جنان یا ایهاالناس
به استقبال مادر آید عبّاس
علمدار امامت سرت بادا سلامت
بنی هاشم به نوحه دم بگیرید
بـرای فاطمـه مـاتم بـگیرید
علمدار امامت سرت بادا سلامت
اگر چه داغ عبّاسش بـه دل بود
ز اشک حضرت زهرا خجل بود
علمدار امامت سرت بادا سلامت
عزای همسر مولی المـوالی است
امیرالمؤمنین جای تو خالی است
علمدار امامت سرت بادا سلامت
درود ما به داغ روی داغش
سلام ما به قبر بیچـراغش
علمدار امامت سرت بادا سلامت
غلامرضا سازگار
«آموزش مهربانی»
نگیر از شب من آفتاب فردا را *** نبند روی من آن چشمههای زیبا را
تو گاهواره ماه و ستارهها هستی *** خدا به نام تو کرده است آسمانها را
تو در ادامه هاجر به خاک آمدهای *** که باز سجده کنی امتحان عظمی را
خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل *** که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
چه کردهای که به آغوش مهربانی تو *** سپردهاند جگر گوشههای زهرا علیهاالسلام را
بگو چه بر سر بانوی آب آمده است *** که باز میشنوم رود رود دریا را
تبر چگونه شکستهست شاخه و برگ تو را *** چطور خم شدهای بر زمین، سپیدارا!
بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیهها *** حدیث تشنهترین دستهای صحرا را
از آسمان به زمین آمده است گیسویت *** که سربلند کند دختران حوّا را
پانته آصفایی
منم که سایه نشین و جود مولایم |
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم |
منم که خانـــه به دوش غــم علی |
منم که همقدم محنت ولی هستم |
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم |
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم |
منم که در همه جا در تب حسن بودم |
منم که شاهد خون لب حسن بودم |
منم که جلوه حق را به عین می دیدم |
خدای را به جمال حسین می دیددم |
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب |
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب |
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم |
به سینه زخم غم کربلائیان دارم |
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد |
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد |
منم که مادر عشق و امید و احساسم |
فدای یک سر موی حسین عباسم |
مخوان جانا دگر ام البنینم.. |
که من با محنت دنیا قرینم |
مرا ام البنین گفتند، چون من.. |
پسرها داشتم ز آن شاه دینم |
جوانان هر یکی چون ماه تابان.. |
بدندی از یسار و از یمینم |
ولی امروز بی بال و پرستم.. |
نه فرزندان، نه سلطان مبینم |
مرا ام البنین هر کس که خواند.. |
کنم یاد از بنین نازنینم |
به خاطر آورم آن مه جبینان.. |
زنم سیلی به رخسار و جبینم |
به نام عبد الله و عثمان و جعفر.. |
دگر عباس آن دُرّ ثمینم |
زندگی نامه حضرت ام البنین ع
فاطمه کلابیه معروف بهام البنین، همسر امام اول شیعیان علی پسر ابوطالب و دختر حزام بن خال است.
او را بخاطر داشتن چهار پسر به نامهای: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، ام البنین خواندند. هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند.
این نوشتار پیرامون اسلام، خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ام البنین، (محدث، متوفی 13 جمادی الثانی سال 64 قمری) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.روایت است که امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل که انساب عرب را خوب می دانست و از احوال خانوادگی آنها آگاه بود فرمود : می خواهم زنی برایم خواستگاری نمایی که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعی برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفی نمود و گفت: در بین عرب خاندانی شجاعتر از خانواده وی سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند. ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردی بچه هایم و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو . ام البنین برای عزاداری هر روز همراه نوه اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع می رفت و نوحه می خواند و می گریست و این اشعار را زمزمه می کرد: یا من رأی العباس کر علی جماهیر النقد و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد أنبئت أن ابنی أصیب برأسه مقطوع ید ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب العمد لو کان سیف فی ید (یدی) لما دنا منه احد ای آن که عباس را دیدی، که بر گروه بیچارگان حمله می کرد، و دنبال او از فرزندان حیدر (علی علیه السلام) جنگاورانی بودند، که هر یک یال و کوپالی داشتند، خبردار شدم که بر سر پسرم آسیب وارد شد، در آن حال که دستش قطع بود، وای بر من که ضربه عمود سرش را خم کرد، (عباسم) اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز کسی به تو نزدیک نمی شد. مروان بن حکم با تمام دشمنی اش نسبت به خاندان بنی هاشم با دیگر مردم، با این نوحه سرایی ام البنین دور او جمع می شدند و می گریستند.
با تشکر از وبلاگ :http://www.alqadir-sari.blogfa.com