سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
     
     
 

 
2) بسترهای شیطان‌پرستی در غرب
1. فلسفه یونانی
یکی از مواردی که اغلب ، کارشناسان فرق و مذاهب در خصوصی تحلیل شیطان‌گرایی از آن بهره‌برداری می‌نمایند ، دیدگاه ادیان نسبت به مساله « شیطان » و معرفت خاصی دینی نسبت به این شر مطلق است .


در همین رابطه نیز ادعای لاوی در استناد به ذهنیات موهن خود مبنی بر تغییر واژه یونانی (Devil) یا شیطان به devil و انتساب آن به زبان سانسکریت که آن‌گاه معنای الهه می‌یابد قابل توجه است . در واقع نظریه‌پردازان طریقت گمراهی مذکور دست به مغالطه‌ای می‌زنند و سپس در بستر آن به تبیین نظریاتشان می‌پردازند .

بخش دوم ارتباط شیطانیسم یا فلسفه یونانی نیز در نگاه به اسطوره‌‌ها ، ‌افسانه‌ها و خدایان یونان باستان است . همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره شد از یکسو میل به پرستش که امر فطری و طبیعی است و از سوی دیگر بنای فکری گروه قابل توجهی از ایشان منجر به آن می‌شود تا از « ‌درد بی‌خدایی به خدایان دروغین » پناه ببرند .

 

2. پروتستانیزم


کلیسای کاتولیک و نهاد مستهلک آن طی 10 قرن فجایع اخلاقی ، ‌عقیدتی ، سیاسی ، ‌اجتماعی و اقتصادی را علیه غرب به راه انداخت . پس از اقدام مارتین لورتر و کالوین در اعلام« ‌خریداری شدن جهنم » (8) جامعه مسیحیان به صورت افسار گسیخته و با جهتی کاملا غیر‌‌دینی رویکردهایی را نسبت به مولفه‌های فوق اتخاذ کردند .

باید توجه داشت که عده‌ای از شیطان‌گرایان نیز قصد دارند که با ارجاع مستقیم تاریخ تشکیل‌شان به سال 1565 در حقیقت دست به نوعی تاریخ‌سازی بزنند که فاقد عنصر استناد است.

ما ضروری است یادآور شویم که ریشه‌ای اولیه این حرکت انحرافی به دوران رنسانس یا همان تاریخ ادعایی می‌رسد اما در آن دوره گزارش تاریخی مستندی از شیطان‌گرایی وجود ندارد ، بلکه برخی افراد با ادعایی از دل سپردن به شیطان‌سعی در راه‌اندازی یک حرکت انتقادی علیه کلیسا را داشتند و بس .

 اما اصول شیطان‌پرستی پروتستانی که به دروغ به آنتوان لاوی منصوب می‌شود شامل موارد ذیل است :

« 1. شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن به جای خساست .

2. شیطان می‌گوید زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی

3. شیطان می‌گوید دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود .

4. شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک‌نشناسان .

 5. شیطان می‌گوید انتقام و خون‌خواهی کردن به جای برگرداندن صورت [ اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد ،‌آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند]

6. شیطان می‌گوید مسئولیت‌پذیری در مقابل مسئولیت‌‌پذیران به جای نگران بودن خون آشام‌های غیر مادی

7. شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است ، گاهی بهتر ولی عذاب بدتر از آنهایی که روی چهار پا راه می‌روند ،‌به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه ، او را پست‌ترین حیوانات ساخته است .

8. شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند ارائه می‌دهد چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی ،روانی یا احساسی منجر می‌شوند .

9. شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سال‌ها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است . »

 قوانین فوق و 11 بندی که در ادامه می‌آید تنها متنی است که در سال 1490 و در کتاب« ‌پتک جادوگران » ‌در باب شیطان‌پرستی نوشته شده و صرفا ترجمه‌اش آن هم به دروغ به شیطان‌پرستی لاوییان و یا معاصر نسبت داده می‌شود که نگاه به 11 اصل بعدی علی‌رغم آنکه آشکارا نکات انحرافی نیز دارد ،‌ نشان می‌دهد که این نوع شیطان‌پرستی یک حرکت انتقادی صرف بوده و نمی‌توان میان آن و جریان معاصر رابطه‌ای برقرار کرد :

« 1. هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.

2. هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.

3. وقتی مهمان کسی هستی ، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.

4. اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.

5. هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.

6. هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.

7. اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته‌هایت استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته‌هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.

8. هرگز از چیزی که نمی‌خواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.

9. کودکان را آزار نده.

10. حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان می روی.

11. وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن . »

 لازم به ذکر است دلیل پرداختن جدی‌‌تر به این بخش استناداتی است که شیطان‌پرستان برای دوره‌های تاریخی از آنها بهره می‌برند .

 
3. معرفت‌شناسی یهودی از شیطان

اگرچه در بخش بعدی به تفضیل در باب رابطه « صهیونیسم و شیطانیسم » سخن به میان خواهیم آورد ، لکن ضروری است صرفا اشاره شود حرکت اعتراضی رنسانس و جنبش‌‌ها و گرایش‌های بعدی آن عمیقا تحت تاثیر آموزه‌های یهودیان بوده است .

 همچنین نفوذ آثار یهودیان ،‌بر روی برخی از رهبران رنسانس در گذشته و نظریه‌پردازان فعلی قابل ملاحظه می‌باشد . (9)

 

4. افول معنویت

آنگاه که چراغ عالم افروز معنویت رو به افول نماید ، بدیهی است که انواع و اقسام منحرف‌ترین سراب‌هایی رخ نموده و انسان معاصر را به دام بلا می کشاند .

در این محور باید تاکید شود که تعویض جای معنویت و نقش خداوند با آموزه‌های مستعمل و فرسوده امروزی یکی از علل اصلی شکل‌گیری این گروه‌ها بوده‌است .

باید اشاره کرد که موسسان شیطان‌گرایی علی‌الخصوص لاوی به صورت جدی تحت تاثیر فلاسفه پوچ‌گرا و بدون معنویتی همچون « نیچه » بوده‌اند .

 

5. رمانس‌گرایی (10)

رمانس‌‌گرایی در جهان غرب عمدتا با اسطوره‌گرایی در جهان اسلام و یا آئین‌ شرق ارتباط کپی‌گرایانه دارند .

بدین معنا که غربیان به دلیل احساس نیاز به وجود قهرمان شخصیت‌‌های تخیلی و دروغین با قدرت‌های نیک و بد آفریدند تا خلاء ناشی از عدم حضور اسطوره‌ها را در فرهنگ جبران نمایند. (11)

از این منظر میل به قهرمان یک رمانس شدن همیشه در روح و روان و اندیشه انسان غربی وجود دارد آنقدر که حاضر است برای آن حتی به « شیطان » هم بدل شود .


پی نوشت:
7) Gothic Satanism
(8منظور اقدام مارتین لوتر در خریداری جهنم با سند کتبی است .
9) به طور مثال مارتین لوتر یهودیان را فرزندان خداوند و سایرین را مهمان و بیگانه می‌دانست .
10) romancism
(11کتاب زبان و ادبیات فارسی تالیف دکتر احمد ذاکره و دکتر فاطمه حیدری ـ صفحه 285


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


     
    1. تعریف کلی
    سال‌های پس از رنسانس را می‌توان به سال‌های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه‌های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد .

    پس از برداشته شدن یوق تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی ، چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که شرح آن در حوصله این مقال نمی‌گنجد ،‌ لکن آنچه قابل توجه است ، رویکر‌د‌های متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است که زمینه‌های شکل‌گیری بسیاری از جریان‌های فلسفی را فراهم آورد.

    نکته‌ای که نباید از ذهن دور بماند ،‌تاثیرات گسترده مکاتب یونانی و شرقی بر اندیشه متفکران غربی است .
    در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوق‌الذکر دامنه انتقاد‌گرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا ، انسان و شیطان نیز رسید .
    قرن‌ها بعد یعنی در سال‌های آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسد‌‌الاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان « شیطان‌پرستی » را با ویژگی‌هایی همچون گناه‌گرایی ، ‌قتل ، ‌تجاوزات جنسی ، هدم اصول اخلاقی ، بی‌توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه‌گذاری کردند .

    اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لکن استفاده از موسیقی‌های جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارق‌العاده و دور از ذهن ،‌ تهی‌شدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندکی را به این گروه‌ها فراهم آورد .

     
    نکته حائز اهمیت آن است که علی‌رغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروه‌های شیطان‌پرستی ، آموزه‌ها و تعالیم گمراه‌کننده‌ای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی که در اختیار ایشان توسط قدرت‌های بزرگ سیاسی قرار گرفته ، ‌منتشر شده و می‌شود و این گروه‌ها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته می‌شوند .

     سال 1960 را می‌توان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطان‌پرستان در آمریکا دانست (1) ، ‌صرف‌نظر از انواع شیطان‌پرستی که طی سالیان متمادی باستانی همچون یونان ، عراق ، ‌ایران و ... وجود داشته است . هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطان‌پرستی مسیحی است که در سال 1960 میلادی رسماً در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده‌است.

    نکته ضروری نقش قابل توجه یک مامور شناخته شده سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا در شکل‌گیری جریان مذکور می‌باشد که طی پژوهش به آن اشاره خواهد شد .

    2. شیطان‌پرستی دینی (2)
    اگرچه ضروری است که متذکر شویم اینکه اساساً آیا می‌توان شیطان‌پرستی را دینی خواند ، محل سوال‌های جدی است ، لکن با توجه به اینکه در اغلب کشورها چنین دسته‌بندی ارائه شده است از عنوان « شیطان‌پرستی دینی » عیناً استفاده می‌شود .
     مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم ، پرستش یک نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی می‌باشد . عمده پیروان آن به « خدایان » رم باستان ، ‌الهه‌های شرقی و ... گرایش دارند . (3)

    اما رکن اصلی این نوع نیز مانند سایر انواع تاکید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است .

    3. شیطان‌پرستی فلسفی
    این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است‌» این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به نام « آنتوان لاوی  »(4) نسبت داده می‌شود .
     این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند دو نوع دیگر یعنی دینی و گوتیک از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است .

    آشنایی گذرا با « آنتوان لاوی »
     نام کامل وی « آنتوان شزاندر لاوی » (Anton Szandor Lavey) می‌باشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد و به همراه خانواده‌اش به سانفرانسیکو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساکن می‌شود .
    وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقک به یک سیرک می‌پیوندد .

    لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار می‌شود (5) که تاثیرات عمده‌ای را نیز می‌پذیرد .
    آنتوان در سال 1952 با « کارول لنسیگ » ازدواج می‌کند اما بنابر دلایلی اعم از عدم  التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام « داین هگارتی » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز می‌کند . لاوی یک فرزند نامشروع از هگارتی که هرگز با وی ازدواج نکرد را به دست می‌آورد .

     وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سال‌ها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون « مایکل آکینو » (6) برقرار می‌کند .

    این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حال که برای جمعی از اعضای حلقه‌های سری « دایره اسرار‌آمیز » با سری تراشیده سخن می‌گفت ، مدعی بنیان‌گذاری « ‌کلیسای شیطان » شد .

    نامبرده کتابی را تحت عنوان « انجیل شیطان » و کتاب دیگری نیز با نام « آئین ‌پرستش شیطانی » به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام « هالووین » در آمریکا شناخته می‌شود .

    4. شیطان‌پرستی گوتیک (7)
     این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند دو نوعی که در گذشته اشاره شده نوعی از شر‌پرستی با اشاره به تاریکی و از کثیف‌ترین فرقه انحرافی به حساب می‌آید . در موسیقی متالیکا نیز سبکی به نام گوتیک وجود دارد .

     کثیف‌ترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، ‌تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده می‌شود. (گرچه گفتنی است برای تمام گروه‌های شیطانی این اعمال از واجبات  به حساب می‌آید.) میل و درخواست به‌ « برگشت تاریکی » در این شاخه بارز است . همانند اعضای گروه « آکنکار » که با لباس‌های تیره به غارها و تاریکی‌ها برای فریاد کشیدن پناه می‌برد.

    پی‌نوشت‌ها :
    (1) نگاه کنید به سوابق تشکیل گروه‌های دیگری همچون رپ ، متالیکا و ... که همگی در یک برهه زمانی شکل گرفته است .
    (2) Religious Satanism
    (3) نگاه کنید به مقاله « نقدی بر انواع گروه‌های شیطان‌پرستی » ترجمه « کیوان معمر » .
    (4) http://fa.wikwpedia.org
    (5) همان
    (6) مایکل آکینو«Michael Aquino» متولد 28 اکتبر 1986 بنیانگذار معبد ست است . همچنین او در ارتش و سازمان سیا «CIA» مشغول فعالیت بوده است . وی به خاطر اختلافاتش باآنتوان لاوی ، معبد ست را در 1975 در سانفرانسیسکو تاسیس کرد. معبد سِت (Temple of Set) یکی از مخوف ترین، مشهورترین و مخفی ترین سازمان‌های شیطان پرستی است. معبد سِت اولین جامعه مخفی است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپی ها » در جهان را دارد. تعالیم آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است.سِت (Set) نام یکی از خدایان مصراست.آکینو  و گروهی دیگر ار کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی  از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند.در همان سال، معبد سِت به عنوان یک کلیسای بی فایده در  کالیفرنیا به ثبت رسید.بارز ترین تفاوت میان  کلیسای شیطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم  شیطان است.معتقدین به کلیسای شیطان (C.o.S)، که سِیتنیست (سیطنیست Saitanist) نامیده می‌شوند  اعتقاد دارند که  شیطان موجودی نمادین است، و وجود خارجی ندارد. آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسیحیت بهره می‌گیرند.در حالی که پیروان معبد سِت که سِتیانس (Setians) نامیده می شوند معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد که به آن «پادشاه تاریکی » (The Prince of Darkness) می‌گویند.آنها او را «سِت، پادشاه حقیقی تاریکی» ("Set" the TRUE Prince of Darkness) می‌نامند. سِیتِن (Satan) نامی است مأخوز از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی؛ ولی سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در  باستان است.


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


     

    می ریخت لاله لاله غم از عرش محملش

    هر دم رسید تا سر بابا مقابلش

    چشمان نیمه جان و غریبش گواه بود

    در آتش فراق پدر سوخت حاصلش

    هر لحظه در تلاطم طوفان طعنه ها

    چشمان غرق خون عمو بود ساحلش

    چشمش برای دیدن بابا رمق نداشت

    از بس که شد محبت این قوم شاملش

    از لطف دست سنگی یک شهر حرمله

    کم کم شبیه فاطمه می‌شد شمایلش

    روی کبود و موی سپید ارث مادری است

    وقتی سرشته از غم زهرا شده گلش

    جانش رسید بر لبش از دست خیزران

    آخر چه کرد طعنة آن چوب با دلش

    از نحوة شهادت او عمه هم شکست

    تا دید داغ تشت طلا بوده قاتلش

    او هرگز از کبودی بال و پرش نگفت

    غساله گفت یک سر مو از فضائلش!

    ?

    دستان کوچکش که ضریح اجابت است

    دل بسته بر کرامت او چشم سائلش



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    «معجزات زینب (س)»
    89/10/16 5:53 ع

    روز اول چه خوب یادم هست

    سهم من بی تو بیقراری بود

    عید من دیدن نگاه تو

    دوری‌ات اوج سوگواری بود

    بی تو جنت برای من دوزخ

    روز روشن برای من شب بود

    تا همیشه کنار تو بودن

    همه‌ی آرزوی زینب بود

    لحظه لحظه دلم گره می‌خورد

    به ضریح مجعّد مویت

    دل من را به باد می دادی

    می گشودی گره ز گیسویت

    ولی این روزها چه دلگیر است

    چقدر این زمانه بد تا کرد

    آنقدر بی کسی و غربت داشت

    تا که ما را به کربلا آورد

    کربلا کربلا پریشانی

    غربت از چشم هات می بارد

    ندبه ندبه فراق و دلتنگی

    از غروب نگات می بارد

    دست من خالی است اما باز

    دو فدایی برایت آوردم

    از منا تا منا دو حاجیِّ

    کربلایی برایت آوردم

    رد مکن هدیه های خواهر را

    گرچه ناقابلند، ناچیزند

    سپر کوچکی مقابل تو

    در هجوم کبود پائیزند

    با ولای تو پروریدمشان

    درس آموز مکتبت هستند

    عاشق جانفشانی اند آقا

    پیشکش های زینبت هستند

    هر دو با شور حیدری امروز

    از تو إذن قتال می خواهند

    خون جعفر میان رگ هاشان

    این دو عاشق، دو بال می خواهند

    گره از ابروان خورشید و

    گره از کار ماه وا می شد

    چشم های حسین راضی شد

    نذر زینب دگر ادا می شد

    بین خیمه نشسته بود اما

    در دلش اضطراب و ولوله بود

    پرده‌ی خیمه را که بالا زد

    دو گل و یک سپاه حرمله بود

    دو فدایی، دو تا ذبیح الله

    که به سوی منای خون رفتند

    در طواف سنان و سر نیزه

    تا دل کربلای خون رفتند

    دید از بین خیمه، جان هایش

    دلشان را به آسمان دادند

    سر سپردند در هوای حسین

    چقَدَر عاشقانه جان دادند

    دلش از درد و غم لبالب بود

    شاهدش دیده های پر ابرش

    بر دلش داغ دو جگر گوشه

    عقل مبهوت مانده از صبرش

    دید پرپر شدند، اما باز

    جز تب بندگی عشق نداشت

    پای از خیمه ها برون ننهاد

    تاب شرمندگی عشق نداشت

    این همه جانفشانی و ایثار

    خط اول ز شرح مطلب بود

    کربلا ـ کوفه ، شام تا یثرب

    سِرّی از معجزات زینب بود



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    فراز اول: روشنای امید

     

    در نگاهت فروغ توحید است

    چشم هایت دو چشمه خورشید است

    هر نگاه پر از صلابت تو

    در حرم روشنای امید است

    با تماشای قامتت، ارباب

    پدرت را کنار خود دیده است

    کوه عزم و اراده ای قاسم!

    در دلت شور عشق، جاوید است

    نورِ حُسن و حماسه‌ی مولا

    بر قد و قامت تو تابیده ست

    دمی از رخ نقاب را بردار

    پرده‌ی آفتاب را بردار

    فراز دوم : حماسه طوفان

     

    مشق کردی خروش ایمان را

    این شکوه بدون پایان را

    آفریدی میانه‌ی میدان

    رزم مولایی نمایان را

    پسر تکسوار صبح جمل

    زیر و رو کرده ای تو میدان را

    صد چو أزرق غبار یک قدمت

    بنگر این لشکر گریزان را

    تیغ اگر بر کشی شبیه عمو

    به لجام آوری تو طوفان را

    قامت تو اگر چه بی زره است

    تیغت آن ابروان پر گره است

     

    فراز سوم: چشمه عسل

     

    کام خشکت پر از عسل شده است

    چشم تو چشمه‌ی غزل شده است

    شیوه های نبرد حیدری‌ات

    طرحی از عرصه‌ی جمل شده است

    مادرت «إن یکاد» می خواند

    پسر مجتبی چه یل شده است

    شوق پرواز را همه دیدند

    در نگاهی که بی بدل شده است

    در هوای امام لب تشنه

    جان فشانی تو مثل شده است

    از ازل با خدات یکدله ای

    تا وصالش نمانده فاصله ای

    فراز چهارم: حاجت روا

    تویی و ناله های ممتدّت

    داده دستان نیزه ها مدّت

    من خمیدم تو هم رشید شدی

    شده حالا شبیه من قدّت

    زخم شمشیر و دشنه و نیزه

    بوسه بوسه نشسته بر خدّت

    زود حاجت روا شدی، آخر

    هیچ تیری نمی‌کند ردّت

    لشکری سوی تو هجوم آورد

    یک نفر، نه نبود در حدّت

    پیکرت در غبارها گم شد

    در میان سوارها گم شد

    فراز پنجم : بوی مدینه

    زلف در زلف گیسویت زخمی‌ست

    همه‌ی پیچش مویت زخمی‌ست

    ناله ناله صدای بی رمقت

    چشمه‌ی چشم کم سویت زخمی‌ست

    در سجودی میانه‌ی مقتل!

    یا که محراب ابرویت زخمی‌ست

    باز بوی مدینه می‌آید

    نکند دست و بازویت زخمی‌ست

    پهلوی تو، شکسته قامت من

    آه انگار پهلویت زخمی‌ست

     

    زخم های تنت همه کاری

    بسکه از تو شده طرفداری

    فراز ششم :‌دشت یا کریم

     

    راوی داغ تو نسیم شده

    پیکرت دشت یا کریم شده

    بیکران است وسعت قلبت

    داغ هایت اگر عظیم شده

    چیزی از پیکرت نمانده دگر

    بسکه دلجویی از یتیم شده

    همه با اسب های تازه نفس!

    چقَدَر دشمنت رحیم شده!

    اتفاقات تازه ای افتاد

    نعل هم آمده سهیم شده

    پیکرت گرچه ارباً اربا بود

    چشم هایت هنوز هم وا بود

    فراز هفتم :‌ضریح شکسته

    از تن تو عجب ضریحی ساخت

    مرکبی که به پیکرت می تاخت

    چه به روز تن تو آوردند

    عمه هم پیکر تو را نشناخت

    دست مرکب به پای تو نرسید

    عاقبت نیزه ای تو را انداخت

    دلش از کینه‌ی علی پر بود

    آن که شمشیر سوی تو افراخت

    هر کسی بغض نهروانی داشت

    به گل افشانی تنت پرداخت

    آیه آیه شده تمام تنت

    بوی یوسف دمد ز پیرهنت



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


       1   2   3   4   5   >>   >
    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...