سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای مشاهده شعر تولد امام سجاد (علیه السلام) 

روی بیت اول هر شعر کلیک کنید :

مـیـلاد مسعـود اباالفضل جوان است
جشن میلاد امام چارمین آمد پدید
چو خورشید جمالش مشرق از برج کمال آمد
سلام ای چارمین نور الهی
کیستم من ، فارغ التحصیل دانشگاه دینم
ماه فروردین فراز آمد ز فردوس برین
مدینه میخندد، ز یمن میلادت



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    «ولادت حضرت زهرا س»
    90/2/11 8:53 ع

    ولادت بی بی هستی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

    آسیه و حوا و هاجر و مریم کنار بستر خدیجه کبری(س) آنقدر خوشحال بودند که سر از پا نمی شناختند . آخر سعادتی بی نظیر است که تو شاهد تولد ریحانه ای باشی که سبب آفرینش نبی و وصی آخر الزمان است . فرشته ها آنقدر ازدحام کرده بودند که انگار عرش از وجود ملائک خالی شده است . خودشان از خدا خواسته بودند که : خدایا ! خاور و باختر عرشت تاریک است . بهتر نیست فکری کنی و روشنایی ببخشی ؟ خدای کریم هم زهره ای آفرید بنام " زهراء " . حالا قرار است این موجود لطیف و هیکل لاهوتی سرپنجه هایش را در دامان خدیجه عذرا (س) بگذارد و نرم نرمک وارد عالم فانی شود . این لحظه آنقدر حساس و بلورین است که ملائک هم می ترسند او را لمس کنند . آخر او انسیة الحورا  است . رسول خدا (ص) چهل روز ریاضت کشیده تا خدا " فاطمه (س) " را که مظهر فطر السماوات و الارض است به او اعطا کند . فکر کردید سیب بهشت را خدا برای چه آفریده بود ؟!  اصلاً هر کجا بوی سیب می آید فاطمه (س) هم آنجاست .  سالها بود که به پیامبر مهربان ما ابتر می گفتند . حالا خدا  کوثر  را که خیر کثیر است به او اعطا کرده و آنکه نسبت ابتر می داد خودش ابتر شد .!!! نه تنها دست و صورت فاطمه (س) بوسه گاه بابایش بود بلکه سینه فاطمه (س) هم اثر لبهای پیغمبر را داشت  . نمی دانم دشمن با جای لبهای پیغمبر چه کینه سختی داشت که هرکجا را که او بوسیده بود ........ آنقدر "بابا"  گفتن زهرای مرضیه ، شیرین  و دلبر بود که رسول خدا (ص) طاقت نمی آورد و در نبودش می گفت : " فداها ابوها " . همه کس من ، همه عمر من ، همه زندگی من دخترم فاطمه است . هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس خوشحالش کند مرا خوشحال کرده است . بی بی هستی فاطمه زهرا (س) که خطبه اش در مسجد و جلوه غیرتش در بین مومنین زبانزد بود و ابهت و قامتی مثل پیغمبر(ص) داشت دربرابر فقرا و مساکین آنچه را داشت می بخشید . گردنبندی که حمزه (ع)  - عمویی که عاشقش بود -  به او هدیه داده بود بخشید . زیر انداز حسنین(ع) را بخشید . پرده های خانه اش را بخشید . هدایای که پیامبر(ص) می داد را بخشید . با آنکه می بخشید اما باز هم او را غارت می کردند . سایه بانش را دزدیدند . فدکش را دزدیدند . خلافت علی(ع) را دزدیدند . محسن اش را .... . بانویی که از کور هم حجاب می گرفت در بین کوچه ها چادر از سرش کشیدند  و موهایش  در شعله کینه سوخت . گل یاس بود . یاس را دیده اید ؟ عمرش خیلی کم است . خیلی زود از ساقه می افتد . این گل یاس در جنگها زخم های بابابش را می بست . مثل مادر از پدرش پرستاری می کرد . بی خود نبود رسول الله(ص) به او " ام ابیها " می گفت . خدای رحمن فقط برای او عطیه ای فرستاد که تا قیام قیامت جاویدان و معجزه عیان است . با دسداس گندمها را آرد می کرد . به دستهایش نگاهی انداخت . بالاخره یک دختر جوان بود . اما دستهایش زخمی شده بودند . از پدرش خدمتکار خواسته بود . اصلاً کسی نمی تواند خواسته های فاطمه(س) را برآورده کند جز خود خدا !!! خدا هم که .... برایش فرستاد . من تسبیحات دارم . به تو هم تسبیحات می دهم . 34 بار الله اکبر " 33 بار الحمدلله  و 33 بار سبحان الله . اینها را بخوانید " تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) "  . اما مردم دلش را شکستند . بدجور به آینه زلال قلبش تلنگر زدند . پیغمبر (ص) مگر چند تا دختر داشت ؟ همه پسرهای عالم فدای تنها دخترت یا رسول الله (ص) . مردها و زنها و بچه ها و انس و جن و ملک و ملکوت فدای یک تار چادر شیرزنت یا حیدر ! مگر می شود از غیر زنی مثل بتول عذرا (س) ، حسن و حسین و زینب و کلثوم (ع) زاده شود؟ کسی در این عالم نمی فهمد که چرا امام هشتم(ع) فرمود : ما حجتهای خدا روی زمین هستیم و مادرمان فاطمه(س) حجت خدا بر ماست . کسی شاید هیچوقت نفهمد که چرا امام (ع) فرمود : معنای حقیقی لیلة القدر ، مادر ما زهرا (س) است . راه ورود به قلب امام زمان (عج) محبت حضرت بی بی (ع) است . راستی ! می دانید که آذری ها به زنهای سالخورده می گویند : بی بی ؟! بی بی خیلی خوشحال بود . آخر پیغمبر در لحظات احتضارش فرموده بود : تو اولین کسی هستی که به من می پیوندی . یک جای دیگر هم علی (ع) خنده بی رمق فاطمه اش را دید . زمانیکه اسماء تابوتی از نخل آماده کرده بود . برای خودش خندید . به حال خودش خندید . اما برای علی (ع) ... این آقای مظلوم ...آقای غریب.... هیچکس در آتش عشق علی(ع) نسوخت جز فاطمه(س) . خاتونی که هر روز سه بار در محراب به رنگهای مختلف و انوار ربانی بر علی (ع) و مردم بی وفای مدینه جلوه میکرد . کورها هم نورقنوت هایش را احساس می کردند . برای همسایه هایش بیشتر از همه دعا می کرد . خیلی دعا می کرد خیلی !!! از دامن او بود که مرد به معراج رفت . از پیامبر گرفته تا علی و حسن و حسین و همه ائمه و حضرت قائم (عج) و نواب و اولیا و صلحا  تا حضرت امام خمینی(ره) و شهدا و سینه زنان حسینی . مادر شیعیان فاطمه(س) است . ولادت مادرسادات و مادر شیعیان مرتضی علی (ع) ، حضرت صدیقه طاهره(س) و روز تولد امام امت(ره) بر شما مبارک .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    روز 25 رجب سالروز شهادت مردی است که به قدرت مسلط زمانه‏اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت که رژیم طاغوتی هارون برای ادامه حیات ننگین خویش همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با آن انسان آزاده زمان بسیج کرد.چرا که همین یک کلمه‏ی «نه» برای دستگاه فاسد هارون بسیار گران تمام شد.او نه گفت و تمام رزمندگان علوی در صفوف ایستاده در کنار او صف زدند و قیامها و نهضتها آغازیدند و در راه پیروزی حق بر باطل و حفظ حرمت و رسالت اسلام تا پای جان و چوبه‏ی دار و سلولهای زندان ایستادند و از خود حماسه‏هائی بجا نهادند که تا نابودی و از بین رفتن دستگاه جبار بنی العباس ادامه یافت و نام پیشوای آزادی بخش جهان اسلام را جاویدان ساخت و هنوز هم که چندین قرن از مبارزات امام میگذرد مردم آزادیخواه بدستگاه ستمگری هارون با دیده نفرت و لعن مینگرند و مسببین و طراحان نقشه‏های ضد انسانی را شایسته‏ی نام انسانی نمیدانند.

    اکنون باید دید عامل این طرح شیطانی و نقشه خائنانه چه بوده است؟

    نفوذ معنوی، تفوق روحی، تبار والا، علم وافر، فضیلت بیکران، شخصیت ممتاز، تقوا و فضیلت، شهرت و اعتبار جمعی و مقام معنوی ارزنده‏ی امام (ع)، همه و همه صفات ویژه‏ای بودند که هارون و سردمداران خلافت عباسی از آن نصیبی نداشتند و این نوع برجستگی‏های فضیلت امام (ع) هر کدام بنوبت خود میتوانست موجب تحقیر شخصیت پوشالی هارون گردد و او میخواست با حبس و بازداشت امام عقده‏ها و حقارتهای خود را جبران نماید و التیام بخشد غافل از آنکه این نوع شکنجه‏ها روز بروز بر مقبولیت و محبوبیت امام می‏افزود ومبغوضیت و عامل شکست و سقوط هارون را فراهم میساخت.

    هارون و دیگر ستمگران ماده‏گرا نمیتوانند درک کنند که شهادت در راه خدا و ایثار خون در راه پیشرفت آرمانهای والای اسلامی عالیترین هدف مردان خدا است که نمونه‏ی مجاهدین حقیقی و پیشروان معصوم قافله انسانیت میباشند اگر دیگران با لیت و لعل و با آرزو و امید در عشق به شهادت زندگی میکنند آنان در متن برنامه زندگی روزانه خود شهادت را گنجانده‏اند و بشهادت افتخار میکنند که نصیب آنان گردد چون شهادت آنان بعنوان الگو سمبل، جانبازی و نثار خون را بر دیگر رهروان حقیقت و عدالت گوارا و مطبوع میسازد و شهد پر ارزش آنرا در کام آنان شیرین‏تر و گواراتر میسازد.

    زندگی پر مجاهده و پر تلاش قهرمان گفتار ما یکی از آن نمونه‏های با ارزش و روشن این فداکاریها و جانبازیها است.

    در سال 179 بود که هارون پس از گذراندن مراسم حج بنا بر پاره‏ای از سعایتها و گزارشهائی که درباره فعالیت روحانی امام (ع) باو رسانده بودند او را از مدینه تبعید کرد و زندانی و بازداشت نمود ولی زندانهای مکرر و متوالی هارون نتوانست موسی بن جعفر (ع) را از بازگوئی حقیقت باز دارد و او را مطیع و فرمانبردار گوش و زبان بسته هارون سازد یکبار او را در بصره پیش عیسی بن جعفر برادر زبیده فرماندار شهر بازداشت نمود و سپس پیش فضل بن ربیع یکی از آجودانهای مخصوص خود و دیگر بار نزد فضل بن یحیی و آخرین بار در زندان سندی بن شاهک محبوس ساخت که تنها مدت زندان او بیش از چهار سال تمام طول کشید که توام با شکنجه و ناملایمات روحی و جسمی بوده است.

    گفتار صاحب ارشاد: <\/h3>

    در ارشاد آمده است هنگامی که هارون در مسافرت حج خود وارد مدینه گشت امام با جمعی از اشراف مدینه به استقبال و دیدار او شتافتند پس از مراجعت از دیدار او، امام (ع) به مسجد رسول الله (ص) برگشت‏هنگامیکه هارون به زیارت قبر رسول خدا (ص) شتافت در ضمن سخنان خود خطاب به قبر رسول خدا (ص) اینچنین گفت:

    «یا رسول الله انی اعتذر الیک من شیئی اریدان افعله اریدان احبس موسی بن جعفر فانه یرید التشتت بین امتک و سفک دمائها» .

    ای پیامبر خدا! من در یک مورد از شما عذرخواهی دارم و آن دستگیری فرزندت موسی بن جعفر است او میخواهد میان مسلمانان اختلاف کلمه بیفتد که منجر به خونریزی آنان گردد.

    پس از زیارت تنزیه و تبرئه! که مرسوم ستمگران است دستور داد امام (ع) را در مسجد رسول الله (ص) دستگیر سازند و بحضور هارون آوردند او را به بند زنجیر کشاندند و در محملی ترتیب دادند که روی استری نهاده بودند جمعی را با یکی از آن محملها روانه بصره و جمعی دیگر را روانه کوفه کردند و هدف او از این طرح گم کردن رد پا بود.

    بدین ترتیب امام را به بصره وارد ساختند و از آن تاریخ بمدت یکسال تمام تحت نظر او بود .

    امام همیشه در حال نماز میگفت:

    خدایا من همیشه فراغت بر عبادت را از تو مسئلت میداشتم بر این توفیق شکر گزارم.

    هارون نامه‏ای درباره نقشه قتل امام (ع) به عیسی بن جعفر نوشت.او با خواص خود در این‏باره به شور و تبادل نظر پرداخت همگان او را از این عمل بر حذر داشتند و از مسئولیت بزرگ این اقدام هشدار دادند تا اینکه عیسی در پاسخ نامه‏ی هارون چنین نوشت:

    «مدت حبس و بازداشت موسی بن جعفر به درازا کشید و من در این مدت طولانی او را با وسایل گوناگون امتحان کرده‏ام گاهی جاسوسانی تحت عناوین گوناگون بعنوان آگاهی و اطلاع از مضمون دعاها و گفتارها و مناجاتهای او با او همنشین ساخته‏ام همگی گزارش داده‏اند که او فردیست که هرگز از دعا و عبادت خدا خسته نمیشود و همیشه مشغول‏انجام او امر الهی است و تا کنون هرگز گزارشی بمن نرسیده است او در دعا و نیایش خود بر ضد تو یا من دعائی بکند و نفرینی بنماید تمام ادعیه و درخواستهای او طلب مغفرت و آمرزش است و درخواست اصلاح عمومی وضع مردم...

    اگر شما دستور بدهید شخص دیگری او را از من به پذیرد بهتر و مناسبت‏تر خواهد بود وگرنه من نمیتوانم او را بیشتر از این نگهدارم او را آزاد خواهم ساخت چون حقیقت اینست که من از نگهداری ایشان در رنج و تعب بیحد بسر میبرم و وجدانا ناراحت و متاثرم.» (1)

    انتقال به بغداد <\/h3>

    هارون با دریافت نامه عیسی بن جعفر دستور داد امام را از بصره به بغداد منتقل سازند و تحت نظر مخصوص خود قرار دهند از این رو او را به یکی از آجودانهای خاص خود بنام «فضل بن یحیی» سپرد تا مراقبت لازم از ایشان بعمل آورند.

    فضل او را در یکی از اطاقهای منزل خود جا داد و افراد خاصی بعنوان بررسی حالات روحی او و جاسوسی و گزارش کار او تعیین نمود تا در کردار و اعمال او دقت و کنجکاوی بیشتری بعمل آورند.

    امام مشغول عبادت و اطاعت الهی بود اغلب روزها را روزه دار و شبها را تا صبح به تهجد و شب زنده‏داری مشغول بود و هرگز از عبادت و راز و نیاز لحظه‏ای غفلت نداشت فضل نیز با مشاهده این اعمال و رفتار از وجدان خود شرمنده و متاثر شد و نتوانست در مبارزه با خواست‏های وجدان بیش از حد اصرار ورزد و از اینرو در زندگی امام توسعه داد و در تعظیم و تکریم و احترام و جلب رضایت او کوشید.

    هارون در منطقه «رقه» بسر میبرد که گزارش محبتها و احترامات فضل را بر او رساندند او از این عمل فضل ناراحت شد و گفت باوبنویسند:

    «این عمل تو بسیار ناگوار است تو ماموریت داری که با رسیدن نامه او را بقتل برسانی» فضل نامه را خواند ولی از اجرای دستور آن سرپیچی نمود.

    خبر استنکاف فضل به هارون رسید او در نامه دیگری به عباس بن محمد نوشت و در آن نامه متذکر شده بود شما از وضع عمومی موسی بن جعفر (ع) بررسی دقیق بعمل آورید و اگر در رفاهیت و آسایش بسر میبرد او را از فضل بن یحیی تحویل بگیرید.»

    و در نامه دیگری به سندی بن شاهک که در پستی و فرومایگی مانند نداشت نوشت که با رسیدن نامه از اوامر و دستورهای عباس بن محمد امتثال کامل نماید.

    نامه رسان هر دو نامه را بمحل خود رساند و دستگاه جاسوسی هارون به فعالیت افتاد و حقیقت را فاش ساخت و دستور صادر شد که فضل بن یحیی احضار گردد او را در حضور سندی عریان ساختند و صد تازیانه بر بدن عریان او زدند و جریان را به هارون نوشتند.هارون در ملاء عمومی اظهار داشت که فضل از اطاعت خلیفه سرپیچی نموده است و او را مورد لعن و تنفر علنی قرار داد و گفت:

    «من او را لعن میکنم شما هم او را لعن کنید.»

    مردم ناآگاه و غافل همگی با هارون همصدا شدند این خبر به گوش یحیی بن خالد رسید فورا بحضور خلیفه شتافت و در مورد فضل به شفاعت پرداخت و اظهار نمود:

    او هنوز جوان است و تجربه کافی ندارد.

    من ماموریت او را با کمال میل می‏پذیرم و رضایت خاطر شما را فراهم میسازم.

    هارون خوشحال گردید و از کوتاهی و قصور فضل گذشت و بمردم اعلام نمود فضل در یک مورد مرتکب مخالفت و سرپیچی شده بود ولی‏او توبه کرد ـ من او را عفو کردم شما هم او را مورد عفو قرار دهید.

    آن زبان بسته‏ها! همگی گفتند ما دوستان کسی هستیم که شما که خلیفه هستید او را دوست داشته باشید و دشمنان کسی هستیم که شما دشمن میدارید!

    یحیی بن خالد با جمعی از ماموران عالیرتبه از «رقه» بطرف بغداد رهسپار گشت مردم به استقبال او شتافتند و از هر طرف دور او را گرفتند و در مورد مسافرت او ـ پرسشها کردند.او برای رد گم کردن گفت:

    من برای تعدیل مالیات و نظارت بر امور کارگران خلیفه آمده‏ام و چند روز اول هم باین قبیل امور اشتغال ورزید!

    ولی پس از چند روز سندی بن شاهک را بحضور خود خواست و دستور مخصوص هارون را در مورد قتل امام موسی بن جعفر (ع) باو اعلام نمود و او هم پذیرفت.

    در یکی از وعده‏های غذا زهری در طعام او وارد ساخت و به حضرت خوراند و برخی معتقدند که زهر را در خرما قرار داد و بهر صورت که باشد امام در اثر مسمومیت، دچار تب شدیدی گردید که فقط سه روز زنده ماند.در روز سوم، رهبر و امام معصوم مسلمانان جان به جان آفرین تسلیم نمود و در راه تبلیغ احکام خدا به فیض عظیم شهادت نائل گردید. (2) صورت جلسه قلابی:

    پس از شهادت امام (ع) که در اثر مسمومیت صورت گرفته بود سندی چند تن از روحانی نمایان درباری را که در جمع آنان «هیثم بن عدی» نیز بود وعده ای از ریش سفیدان معتمد بغداد ! و جمعی از ارتشیان و سرداران را بر سر جنازه‏ی امام حاضر ساخت تا آنها نبودن اثر جراحت یا خفگی و مسمومیت و دیگر علائم و آثار جنحه و جنایت را تصدیق و گواهی نمایند و برگی را امضاء نمایند که او با اجل طبیعی از دنیا رفته است آن معتمدان محلی همگی گواهی خود را در پائین ورقه به ثبت رساندند که موسی بن جعفر (ع) با اجل طبیعی خود از دنیا رفته است.

    سپس تابوت را روی پل بغداد نهاده بعنوان رفع تهمت و ننگ و نکبت از خود در میان مردم اعلام داشتند که همگان بیایند و مشاهده و داوری کنند که موسی بن جعفر (ع) با اجل طبیعی خود از دنیا رفته است. (3)

    پی‏نوشت‏ها:

    1 ـ ارشاد مفید ص 251 نجف ـ نور الابصار شبلنجی ص 104 ـ اسعاف الراعبین ص 148

    2 ـ داستان مسمومیت امام را از مورخین اهل سنت ـ علامه ابن صباغی در الفصول المهمه ص 220 شبلنجی در نور الابصار ص 491 ابن صباغ مالکی در اسعاف الراغبین ص 148 ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه ص 191 سید عبد الغفار الغفار در ائمه الهدی ص 111 ـ و مسعودی الذهب ج 3 ص 365 نقل نموده‏اند در آن کتاب چنین افزوده شده است موسی بن جعفر در پانزدهمین سال حکومت هارون در سن 54 سالگی در بغداد بصورت مسمومیت درگذشت.

    3 ـ ارشاد مفید ص 282 ـ او در پایان میافزاید ـ میگویند ـ شاید علت اینکه بدن امام را روی جسر نهادند بر این اصل بوده باشد که جمعی از شیعیان در مورد امام عقیده داشتند که او همان قائم منتظر است و حبس طولانی امام آن عقیده را مستحکم‏تر نموده و میگفتند این حبس طولانی، غیبت قائم است، یحیی بن خالد از این نظر دستور داد ـ میان مردم اعلام کنند که این همان بدین موسی بن جعفر است که رافضیان میپندارند او همان قائم منتظر است که نمیمیرد و همگان نگاه کردند و شهادت دادند.

    حقیقت مطلب هر چه باشد امام در اثر مقابله با ستمگری‏ها و دیکتاتوری هارون به شهادت رسید و اهانتی را که هارون در حق امام مرتکب گردید صفحات ـ تاریخ را سیاه کرده است و او را عامل قتل و شهادت میداند.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    ولادت باسعادت اول شخص وجود نبی اعظم پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صل الله علیه وآله

    وامام وپیشوای شیعیان ،رئیس مذهب حقه شیعه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

    را به پیشگاه منور و مقدس ولی الله اعظم حضرت حجه ابن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف

    ودوستداران حضرتش تبریک عرض می نماییم

    اللهم العن الجبت والطاغوت والنعثیل و ابنتیهما ومن کل مال میلهم

    در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانی وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگی اش به طور واضح و روشن بیان و ثبت‏شده‏باشد.

    خداوند متعال در قرآن کریم کتابی که خود حافظ اوست (1) و بدون‏هیچ تغییری تا قیامت‏باقی است‏با زیباترین عبارات و کامل‏ترین‏بیانات، آن حضرت را معرفی نموده و با عالی‏ترین صفات ستوده است.

    خداوند متعال می‏فرماید: «انک لعلی خلق عظیم‏»; (2) ای پیامبر!

    تو بر اخلاقی عظیم استوار هستی.

    نیز می‏فرماید: «محمد رسول‏الله و الذین معه اشداو علی الکفاررحماء بینهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند.

    محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگی حضرت‏محمد(ص) سخن گفته‏اند.

    اما ائمه علیهم السلام با نگاهی ژرف و دقیق سیمای آن شخصیت‏بی‏نظیر و در یکتای عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفی زندگی،مبارزات و آموزه‏های آن حضرت پرداختند.

    در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایی از زندگی و شخصیت‏حضرت‏محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم.

    تولد نور

    امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسی فرمود: پیامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگی نور خودش آفرید (4) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «ای محمد! قبل از این که آسمان‏ها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و علی را آفریدم...». (5)

    ثقه‏الاسلام کلینی(ره) می‏نویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادت‏حضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامی پیامبر)بود. یکی از آن دو به دیگری گفت: آیا می‏بینی آنچه را من‏می‏بینم؟

    دیگری گفت: چه می‏بینی؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به‏آن‏ها گفت:

    چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: می‏خواهی بشارتی به تو بدهم؟ او گفت: آری. ابو طالب گفت:

    از تو فرزندی به وجود خواهد آمد که وصی این نوزاد، خواهد بود (6)

    نام‏های پیامبر

    کلبی، از نسب شناسان بزرگ عرب می‏گوید: امام صادق(ع) از من‏پرسید: در قرآن چند نام از نام‏های پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟

    گفتم: دو یا سه نام.

    امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام‏های پیامبر اکرم در قرآن‏آمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسول‏و ذکر.

    سپس آن حضرت برای هر اسمی آیه‏ای تلاوت فرمود. نیز فرمود:

    «ذکر» یکی از نام‏های محمد(ص) است و ما (اهل‏بیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبی! هر چه می‏خواهی از ما سؤال کن.

    کلبی می‏گوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع‏» به خدا سوگند! تمام‏قرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (7)

    برخی چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمرده‏اند. (8)

    عظمت نام محمد(ص)

    جلوه نام محمد(ص) برای امام صادق(ع) به گونه‏ای بود که هر گاه‏نام مبارک حضرت محمد(ص) به میان می‏آمد، عظمت و کمال رسول‏خدا(ص) چنان در وی تاثیر می‏گذاشت، که رنگ چهره‏اش گاهی سبز وگاهی زرد می‏شد، به طوری که آن حضرت در آن حال، برای دوستان نیزنا آشنا می‏نمود. (9)

    امام صادق(ع) گاهی بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) می‏فرمود: جانم‏به فدایش. اباهارون می‏گوید: روزی به حضور امام صادق(ع) شرفیاب‏شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزی است که تو را ندیده‏ام.

    عرض کردم: خداوند متعال به من پسری عطا فرمود. آن حضرت فرمود:

    خدا او را برای تو مبارک گرداند چه نامی برای او انتخاب‏کرده‏ای؟ گفتم: او را محمد نامیده‏ام.

    امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورت‏مبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونه‏های مبارکش به‏زمین بخورد.

    آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فدای رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدی به او نرسان! بدان! در روی زمین‏خانه‏ای نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آن‏خانه در تمام ایام مبارک خواهد بود.

    سیمای محمد(ص) (10)

    امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائی‏اش، «هند بن ابی‏هاله‏» (11) که در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت، در خواست‏نمود تا سیمای دل آرای خاتم پیامبران(ص) را برای وی توصیف‏نماید. هند بن ابی هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در دیده‏هابا عظمت می‏نمود، در سینه‏ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مویش‏نه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده،ابروانش پرمو و کمانی و از هم گشاده، در وسط بینی برآمدگی‏داشت، ریشش انبوه، سیاهی چشمش شدید، گونه هایش نرم و کم‏گوشت.دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه‏رفتن با وقار حرکت می‏کرد. وقتی به چیزی توجه می‏کرد به طور عمیق‏به آن می‏نگریست، به مردم خیره نمی‏شد، به هر کس می‏رسید سلام‏می‏کرد، همواره هادی و راهنمای مردم بود.

    برای از دست دادن امور دنیایی خشمگین نمی‏شد. برای خدا چنان غضب‏می‏نمود که کسی او را نمی‏شناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وی کسی بود که، بیشتر مواسات و احسان و یاری‏مردم نماید...» (12)

    سعدی با الهام از روایات، در اشعار زیبایی آن حضرت را چنین‏توصیف نمود:

    ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعده دیدار هر کسی به قیامت لیله اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی وعیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابد پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد (13)

    اوصاف پیامبر در تورات و انجیل

    خداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:«الذین ءاتینهم الکتب‏یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم‏یعلمون‏» (14)

    کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادیم، او را همچون فرزندان خودمی‏شناسند; (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‏کنند.

    امام صادق(ع) فرمود:«یعرفونه کما یعرفون ابناءهم‏» زیراخداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:«محمد رسول‏الله و الذین‏معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم...»

    محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانی که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آن‏ها را در حال‏رکوع و سجود می‏بینی، در حالی که همواره فضل خدا و رضای او راطلبند. نشانه آن‏ها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این،توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... . (15)

    امام صادق(ع) فرمود: این، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجیل است. زمانی که خداوند پیامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوث‏نمود اهل کتاب (یهود و نصاری) او را شناختند اما نسبت‏به اوکفر ورزیدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهم‏ما عرجوا کفروا به‏» (16) هنگامی که این پیامبر نزد آن‏ها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند. (17)

    خداوند متعال در قرآن کریم، در وصف پیامبر(ص) می‏فرماید: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمین‏» (18) ما تو را جز برای رحمت جهانیان‏نفرستادیم. قرآن نیز می‏فرماید:اشداء علی الکفار رحماءبینهم...»،

    در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دوچگونه با هم جمع می‏شوند؟

    توجه به این آیه برای طرفداری اندیشه تسامح و تساهل ضروری است.

    آیا ممکن است کامل‏ترین انسان، که با کامل‏ترین کتاب آسمانی برای‏هدایت تمام جهانیان مبعوث گردیده است در مقابل دشمنان دین هیچ‏عکس العملی جز مهربانی نداشته باشد؟!

    برای اداره جامعه دینی و بقای آن باید در مقابل دشمنان دین‏ایستاد شدت عمل نسبت‏به کافران و مبارزه با آن‏ها برای از بین‏بردن موانع هدایت عین رحمت است.

    برترین مخلوق

    حسین بن عبدالله می‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسول‏خدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقی را بهتر ازمحمد(ص) نیافرید (19)

    امام صادق(ع) در حدیث دیگری فرمود: چون رسول خدا(ص) را به‏معراج بردند جبرئیل تا مکانی با وی همراه بود و از آن به بعداو را همراهی نمی‏کرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل، در چنین حالی‏مرا تنها می‏گذاری؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جایی‏قدم گذاشته‏ای که هیچ بشری قدم نگذاشته و بیش از تو بشری به آن‏جا راه نیافته است (20)

    معمر بن راشد می‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: یک نفریهودی خدمت رسول خدا(ص) رسید و به دقت او را نگریست.

    پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای یهودی! چه حاجتی داری؟ یهودی گفت:

    آیا تو برتری یا موسی بن عمران; آن پیامبری که خدا با او تکلم‏کرد و تورات و انجیل را بر او نازل نمود، و به وسیله عصایش‏دریا را برای او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟

    پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایی کند ولکن(در جوابت) می‏گویم که حضرت آدم(ع) وقتی خواست از خطای خود توبه‏کند، گفت: «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی‏»،خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو می‏خواهم که مرا عفو نمایی.

    خداوند نیز توبه‏اش را پذیرفت. حضرت نوح(ع) وقتی از غرق شدن دردریا ترسید گفت «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجیتنی من‏الغرق‏»; خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏می‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهی. خداوند نیز او را نجات داد.

    حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انی اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجیتنی منها»; خدایا! به حق محمد و آل محمد ازتو می‏خواهم که مرا از آتش نجات دهی. خداوند نیز آتش را برای اوسرد و گوارا نمود.

    حضرت موسی(ع) وقتی عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس‏نمود گفت: «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتنی‏»;خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست می‏نمایم که مراایمن گردانی. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انت‏الاعلی‏» (21) نترس. مسلما تو برتری.

    ای یهودی، اگر موسی(ع) امروز حضور داشت و مرا درک می‏کرد و به‏من و نبوت من ایمان نمی‏آورد. ایمان و نبوتش هیچ نفعی به حال اونداشت.

    ای یهودی! از ذریه من شخصی ظهور خواهد کرد به نام مهدی(ع) که‏زمان خروجش عیسی بن مریم برای یاری او فرود می‏آید و پشت‏سر اونماز می‏خواند. (22)

    سیاستمداری پیامبر(ص)

    در عرف جهانی امروز «سیاست‏» را به معنای نیرنگ و دروغ برای‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف می‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت،به معنای «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است‏». خداوندمتعال پیامبر خاتم(ص) جانشینان بر حق او، ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است در زیارت جامعه، در وصف ائمه‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسه‏العباد».

    فضیل بن یسار می‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضی ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پیغمبرش را تربیت‏کرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود:

    «انک لعلی خلق عظیم‏»; تو بر اخلاق عظیمی استواری. سپس امر دین‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به‏عهده بگیرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم‏عنه فانتهوا» (23) ، آنچه را رسول خدا برای شما آورد، بگیرید،(و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرد، خود داری نمایید. رسول‏خدا(ص) استوار، موفق و موید به روح القدس بود و نسبت‏به سیاست‏و تدبیر خلق هیچ گونه لغزش و خطایی نداشت و به آداب خدا تربیت‏شده بود،... . (24)

    زهد و وارستگی

    حضرت محمد(ص) هرگز نسبت‏به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلی نشان‏نداد و به آن، توجهی نکرد. آن حضرت برای هدایت مردم و رساندن‏آن‏ها به سعادت دنیا و آخرت وارد عرصه سیاست‏شد.

    امام صادق(ع) می‏فرماید: روزی رسول خدا(ص) در حالی که محزون‏بود، از منزل خارج شد فرشته‏ای بر او نازل شد، در حالی که کلیدگنج‏های زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: ای محمد(ص)، این‏کلیدهای گنج‏های زمین است. پروردگارت می‏فرماید: این کلیدها رابگیر و در گنج‏های زمین را باز کن و آنچه می‏خواهی از آن استفاده‏نما. بدون این که نزد من ذره‏ای از آن‏ها کم شود.

    پیامبر(ص) فرمود: دنیا خانه کسی است که خانه (واقعی) ندارد.

    کسانی دور آن جمع می‏شوند که عقل ندارند.

    فرشته گفت: به آن خدایی که تو را به حق مبعوث نمود! وقتی درآسمان چهارم کلیدها را تحویل می‏گرفتم، همین سخن را از فرشته‏دیگری شنیدم. (25)

    ابن سنان می‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: مردی نزد پیامبر(ص) آمد،در حالی که آن حضرت روی حصیری نشسته بود که زبری آن بر بدن آن‏حضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشی از لیف خرما تکیه نموده بود،که بر گونه‏های گلگونه‏اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالی که‏جاهای اثر کرده را مسح می‏نمود، گفت: کسری و قیصر (پادشاهان‏ایران و روم) هرگز چنین راضی نمی‏شوند و بر حریر و دیبامی‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایی) بر این حصیر!

    پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آن‏ها برتر و گرامی‏تر هستم. من‏کجا و دنیا کجا! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصی است که بردرختی سایه دار عبور می‏کند، لحظه هایی از سایه درخت استفاده‏می‏کند و وقتی سایه تمام شد، از آن جا کوچ می‏کند و درخت را رهامی‏کند. (26)

    هیچ زمینه‏ای از زندگی پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانی با ارزش دارد.

    به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبه‏ای از آن حضرت در توصیف‏پیامبر(ص) اکتفا می‏کنیم.

    خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)

    برد باری، وقار و مهربانی خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهای‏زشت مردم مانع نشود که دوست‏ترین و شریف‏ترین پیغمبرانش، یعنی‏محمد بن عبدالله(ص) را برای مردم بر گزیند.

    محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافت‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان‏کردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنی بی نظیر،هاشمی نسبی بی مانند و بی مانندی از اهل مکه بود.

    حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏شده بود. اوصاف خویشتن داری‏های رسالت‏بر او مهر شده بود تا آن‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهی عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمی پروردگار او را به سرانجامش منتهی ساخت. هر امتی، امت‏پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدری او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکی آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع‏پلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامی‏ترین نواده (بنی‏هاشم)، شریف‏ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.

    خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهای دانش وسرچشمه‏های حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت‏بربندگان و بهار جهانیان باشد.

    خداوند کتابی را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزی درآن است و آن را به لغت عربی، بدون هیچ انحرافی قرار داد، به‏امید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را برای مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتی‏را لازم شمرد و حدودی را برای مردم وضع نمود و بیان کرد. آن‏هارا برای مردم آشکار نمود و آن‏ها را آگاه ساخت. آن حضرت در آن‏امور، راهنمایی به سوی نجات و نشانه‏های هدایت‏به سوی خدامی‏باشد.

    رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهای سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.

    با برنامه‏ها و انگیزه‏هایی که برای مردم پی ریزی نمود و مناره‏هایی که نشانه‏های آن را بر افراشت، برای امتش خیر خواهی کرد، وآن‏ها را به سوی نجات و رستگاری فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت‏نسبت‏به مردم دلسوز و مهربان بود.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    برای مشاهده شعر تولد حضرت عباس (علیه السلام) 

    روی بیت اول هر شعر کلیک کنید :

    آمد آن ماه که خوانند مه انجمنش
    امشب است ان شب که شادی بر در دربار عشق
    امشب به کاخ مرتضی ماهی پدیدار آمده
    چـنـیــن نـقــل بــاشـــد ز اهـــل خـبـر
    چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
    مـیـلاد مسعـود اباالفضل جوان است


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :(زهرا .ز)::نظرات دیگران [ نظر]


    <      1   2      
    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...